جانا سر و جان فدیه بر جان تو بادا
جان برخی آن لعل چو مرجان تو بادا
هر کس که به جای تو گزیند دگری را
هر دم به سرش تیغ سرافشان تو بادا
هر دیده که غیر از تو ببیند رخ غیری
آن دیده نشان سر پیکان تو بادا
هر دل که در او نیست ز مهر تو نشانی
سوراخ ز نوک نی سوزان تو بادا
هر سر که بود زآتش سودای تو خالی
سرگشته چو گو، در خم چوگان تو بادا
خواهم ز خدا کاین دل دیوانه «ترکی»
در سلسلهٔ زلف پریشان تو بادا
عمری است که مداح و ثنا خوان شما هست
خواهد که همه عمر ثناخوان تو بادا
تو شیر خداوندی و داماد رسولی
جان های محبان همه قربان تو بادا
جان و تن یاران و محبان تو یکسر
قربان تن و جان عزیزان تو بادا
شاها نبود لایق قربان تو جانم
جان فدیه بر قنبر و سلمان تو بادا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.