گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۲ - آفتاب روشن

 

ساقی به جام ریز ز مینا شراب را

تعمیر کن به جام شراب این خراب را

شبها ز غصه خواب به چشمم نمی رود

ساقی بیار شیشهٔ داروی خواب را

می آفتاب روشن و خم مشرق وی است

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹ - زمان وصال

 

دیشب به ماه روی تو دیدم حلال را

منت خدای لم یزل لا یزال را

بگشا گره ز بند نقاب و به ماه گو

کاینک ببین جمالم و منما جمال را

گر باغبان، به قامت دلجوت بنگرد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱ - آهسته رو

 

در راه عاشقی ست مرا استوار پا

از جان نهاده ام به چنین رهگذار، پا

ای پادشاه حسن که خوبان ز جان نهند

بر آستانه ات ز پی افتخار، پا

بر خاک آستان تو پایم کجا رسد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۴ - ترک عشقبازی

 

زاهد چرا؟ همی شکنی ساغر مرا

ساغر مرا به کف نه و بشکن سر مرا

خونم چو آب ریز، ز خنجر به روی خاک

از شیشه ام مریز، می احمر مرا

من مرغ آبیم ز چه منعم کنی ز آب

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۳۱ - سرو صنوبر

 

باز این تویی بتا! که خطت مشک و عنبر است

رخساره ات بهشت و لبت حوض کوثر است

باز این منم که دیده ام از خون دل تر است

جسم چو تار زلف تو باریک و لاغر است

باز این تویی که قد بلندت به راستی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۳۲ - صد هزار دست

 

جانا! مکش به زلف چو مشک تتار، دست

زان زلف تا بدار زمانی بدار، دست

گفتی بگیر حلقهٔ زلفم شبی به دست

هرگز کسی نکرده به سوراخ مار، دست

بر ابروی تو دست زدن عین ابلهیست

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۱ - شرط دوستی

 

روز نخست، دل به تو دادم عبث عبث

داغ غمت به سینه نهادم عبث عبث

دیدم کمند زلف خم اندر خم تو را

دانسته در کمند، فتادم عبث عبث

دل بر تو بستم از سر شب، تا به صبحدم

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۳ - صفای صبح

 

جان زنده می شود ز دم جان فزای صبح

گویی دم مسیح بود در هوای صبح

صبح است و خیز تا سوی میخانه رو کنیم

زان پیش کافتاب رسد از قفای صبح

دانی که شب چراست به دینگونه قیرگون

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۶ - قامت دلجو

 

ای باد! اگر روی، به سر کوی دلبرم

همراه خود بیار، به من بوی دلبرم

کو قاصدی و، نامه بری کز ره وفا

از من پیام و نامه، برد سوی دلبرم

تعویذ چشم زخم کنم بهر خود اگر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۹ - باد صبا

 

خوش والدی که چون تویی او را ولد بود

بر والدی چنین، همه کس را حسد بود

هر والدی که می نگری هست با ولد

بر هر ولد، نه خوبی این خط و خد بود

چون تو ولد به خانهٔ هر والدی که هست

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۶۴ - آب جنت

 

ای پیکرت لطیف تر از مخمل و حریر!

زلفت شکسته رونق خوشبویی عبیر

قدت چو نخل طوبی و، لعلت چو سلسبیل

با آب جنت است تو گویی گلت خمیر

از بس که خوش ادایی و، شیرین تکلمی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۶ - رخصت جلوس

 

ساقی بده پیماله ای از آن می مجوس

زان پیشتر که طی شودم عمر،بر فسوس

زان سرخ باده ای که زتاثیر رنگ او

گردد عقیق، گر بچکانی به سندروس

می ده که هر چه می نگرم غیر جام می

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۱ - آبشار باغ

 

بر خیز تا رویم به سیر بهار باغ

زان جا کشیم رخت، به زیر حصار باغ

گر باغبان ز در، نگذارد درون شویم

خود را بیفکنیم به باغ، از جدار باغ

بنهیم گاه چشم، به سیر درخت گل

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۲ - برق آه

 

جانا!مکش به قتل من بی گناه تیغ

بر قتل بی گنه، نکشد پادشاه تیغ

آلوده تیغت ارشود ازخون بی گناه

آن بی گناه را شود آخر گواه تیغ

باشد نگاه تیز تو از تیغ تیزتر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۸ - صد هزار چشم

 

تا باز کرده ام به تو ای گل عذار، چشم!

پوشیده ام من از همهٔ کار و بار، چشم

از دیدن رخت نشود سیر چشم من

باشد اگر به صورت من صدهزار، چشم

بسیار چشم دیده ام اما ندیده است

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۷ - کفران نعمت

 

شرط محبت است غم جان نداشتن

در دل غمی به جز غم جانان نداشتن

عاشق کسی بود که بسازد به درد عشق

با درد عشق حاجت درمان نداشتن

جویای وصل راست نشان این که پیش دوست

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۳ - فخر کاینات

 

من آدمی به چشم ندیدم مثال تو

نور خدایی است عیان از جمال تو

از بسکه در خیال منی روز تا به شب

شبها به خواب می نروم از خیال تو

دیگر به جستجوی هلالش چه حاجت است

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۲۲ - مس وجود

 

رو بر نتابم از تو گرم تیر می زنی

خورسند ار مرا تو به شمشیر می زنی

گر تیغ می زنی سپرم پیش تیغ تو

هر چند بی جنایت و تقصیر می زنی

تیغ ازمیان کشیده داری سر زدن

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۳۷ - خطا پوش

 

یا رب! تو خالقی و، توانا و، قادری

رحمانی و، رحیمی و، غفار و، قاهری

بر بندگان خویش، رئوفی ومشفقی

بر حسن و قبحشان، تو بصیری و ناظری

خلاق وحش و طیر زمینی و آسمان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحه‌سرایی‌ها » شمارهٔ ۲ - علت ایجاد ممکنات

 

دوشینه شاه زنگ برافراخت چون علم

در وادی قرار شه روم زد قدم

در پرده حجاب نهان شد عروس روز

داماد شب نهاد برون پای از برم

در قعر چاه یوسف خور، گشت سرنگون

[...]

ترکی شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴