باز این تویی بتا! که خطت مشک و عنبر است
رخساره ات بهشت و لبت حوض کوثر است
باز این منم که دیده ام از خون دل تر است
جسم چو تار زلف تو باریک و لاغر است
باز این تویی که قد بلندت به راستی
در باغ حسن، غیرت سرو صنوبر است
باز این منم که از غم زلف سیاه تو
بر دیده روز روشنم از شب، سیه تر است
باز این تویی که مژهٔ خون ریز چشم تو
صد جعبه ناوک است و صد قبضه خنجر است
باز این منم که از غم روی چو ماه تو
شب تا به صبح، دیدهٔ من پر ز اختر است
باز این تویی که هر که تو را دید بی نقاب
گفت این جمال نیست که خورشید خاور است
باز این منم که هر که مرا دید فاش گفت
کاین «ترکی» بلاکش از ذره کمتر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فریاد من همیشه از این ایر کافر است
ایر است و با عذاب است و سنگر است
وصفش ترا بگویم اگر خورده نیستی
ور خورده ای صفات وی از منت باور است
شمشاد قد و لاله رخ و یاسمین بر است
با سرو و گل به قامت و عارض برابر است
دایم غلام و چاکر یاقوت و شکرم
کو را لب و حدیث ز یاقوت و شکر است
گفتم ز خط و زلف تو بر جان من بلاست
[...]
ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است
درد کهنت بود برآورد روزگار
این دردِ تازهروی نگوئی چه نوبر است
شهری غریب دشمن و یاری غریب حسن
[...]
جان را ز عارض و لب او شیر و شکر است
دل را ز طره و رخ او مشک و عنبر است
هم دل در آن وصال چو با عنبر است مشک
هم جان در آن فراق چو با شیر شکر است
آشوب عقلم آن شبه عاج مفرشست
[...]
گفتار تلخ از آن لب شیرین نه در خورست
خوش کن عبارتت که خطت هرچه خوشتر است
بگشای لب به پرسش من گرچه گفته ام
کان قفل لعل بابت آن درج گوهر است
تا بر گرفتی از سر عشاق دست مهر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.