گنجور

 
ترکی شیرازی

یا رب! تو خالقی و، توانا و، قادری

رحمانی و، رحیمی و، غفار و، قاهری

بر بندگان خویش، رئوفی ومشفقی

بر حسن و قبحشان، تو بصیری و ناظری

خلاق وحش و طیر زمینی و آسمان

رزاق جن و انس و، مسلمان و کافری

محکوم حکم توست، بقا و تو حاکمی

مامور امر توست، فنا و تو آمری

پوشیده نیست ظاهر و باطن به پیش تو

دانای باطنی تو و،بینای ظاهری

از راه لطف، پردهٔ کس را نمی دری

زان رو که بر عیوب خلایق تو ساتری

«ترکی» اگر چه نامه سیاهست و مذنب است

لیکن تو جرم بخش و، خطاپوش و، غافری

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری

تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری

این روز و شب گریستن زاروار چیست

نه چون منی غریب و غم عشق برسری

بر حال من گری که بباید گریستن

[...]

منوچهری

برگ گل سپید به مانند عبقری

برگ گل دو رنگ به کردار جعفری

برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری

چون روی دلربای من، آن ماه سعتری

قطران تبریزی

پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری

کافور بر گرفت ز که باد عنبری

از گل زمین شده چو تذروان هندوی

وز ابر آسمان چو پلنگان بربری

از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان

[...]

مسعود سعد سلمان

ای فال گیر کودک فالم ز روی تو

با روشنایی مه و با سعد مشتری

هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور

پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری

دارند صورت پری اندر بلور و تو

[...]

ابوالفرج رونی

ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری

ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری

در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان

بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری

اقبال را به همت بهتر طلیعه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه