زاهد چرا؟ همی شکنی ساغر مرا
ساغر مرا به کف نه و بشکن سر مرا
خونم چو آب ریز، ز خنجر به روی خاک
از شیشه ام مریز، می احمر مرا
من مرغ آبیم ز چه منعم کنی ز آب
وانگاه بشکنی ز چه بال و پر مرا؟
چندی ست در و بال فتاده است اخترم
می،آورد برون ز وبال اختر مرا
پندم همی دهی که ز دلبر بگیر دل
این پند را به گوش بخوان دلبر مرا
من ترک عشق بازی و ساغر نمی کنم
سوزی هزاربار اگر پیکر مرا
من گر بدم به زعم تو یا خوب زاهدا!
ایزد نموده خلق چنین گوهر مرا
خواهی اگر حلال ببینی بیا ببین
جسم ضعیف خم شدهٔ لاغر مرا
طوفان نوح در نظرت جلوه گر شود
بینی اگر به خواب، دو چشم تر مرا
«ترکی» اگر به جانب میخانه بگذری
همراه خود ببر ز کرم دفتر مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با زاهد (زاهد نماد فردی متعصب و خشکمغز) گفتگویی دارد و از او میخواهد که به عشق و زندگیاش احترام بگذارد. او به زاهد میگوید که چرا ساغر (جام شراب) او را میشکند و زندگیاش را تحت تأثیر قرار میدهد. شاعر از درد و رنج ناشی از این کار ابراز ناامیدی میکند و به زاهد یادآوری میکند که خودش ترک عشق و لذت نمیکند، حتی اگر هزار بار سوزنده شود. همچنین، او به زاهد میگوید که هر چه در نظر او درباره خوبی یا بدیاش باشد، خدا او را چنین خلق کرده است و در نهایت از او میخواهد که درک کند و در زمان گذر خود از میخانه، یادآور او باشد.
هوش مصنوعی: زاهد، چرا انکار میکنی؟ چرا میخواهی جام مرا بشکنی؟ جام را در دستانت بگذار و بگذار من نیز آزاد باشم.
هوش مصنوعی: خونم مانند آب بر روی زمین میریزد، از زخم خنجر، لطفاً از شیشهام نریز، مرا با شراب قرمز پر کن.
هوش مصنوعی: من یک پرنده آبی هستم، چرا مرا از آب محروم میکنی؟ و وقتی که آزادی من را میگیری، چرا بال و پرم را هم میشکنی؟
هوش مصنوعی: مدتی است که ستارهام در حال افول است و مشغول نوشیدن میباشم، این موضوع باعث شده که مشکلات و محدودیتهای اختر (ستاره) مرا به فراموشی بسپارد.
هوش مصنوعی: تو به من نصیحت میکنی که از محبوبم دل بربایم، اما این نصیحت را به خاطر بسپار، خودم قلب محبوبم را میخواهم.
هوش مصنوعی: من از عشق و میگساری دست کشیدهام و دیگر این کارها را نمیکنم، حتی اگر هزار بار هم قلبم بسوزد و به درد بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر به نظر تو من بد هستم یا خوب، ای زاهد! خداوند چنین گوهر گرانبهایی را آفریده است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی حلال و پاکی را ببینی، به جسم ضعیف و خمیده و لاغر من نگاه کن.
هوش مصنوعی: اگر خواب ببینی، میتوانی طوفان نوح را به وضوح ببینی، اما چشمان من همچنان پر از اشک و غم است.
هوش مصنوعی: اگر به سمت میخانه میروی، لطفاً دفتر مرا هم با خودت ببر.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آزرده کرد کژدم غربت جگر مرا
گوئی زبون نیافت ز گیتی مگر مرا
در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم
صفرا همی برآید از انده به سر مرا
گویم: چرا نشانهٔ تیر زمانه کرد
[...]
ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا
وی کرده دست عشق تو زیر و زبر مرا
از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانک
در زیر پای عشق تو گم گشت سر مرا
گر بیتو خواب و خورد نباشد مرا رواست
[...]
دیوانه کرد زلف تو در یک نظر مرا
فریاد ازان دو سلسله مشک تر مرا
سنگین دل تو سخت تر از سنگ مرمر است
کوه غم است بر دل ازان سنگ، مر مرا
دی غمزه تو کرد اشارت به سوی لب
[...]
ای سوخته ز آتش عشقت جگر مرا
وی برده درد عشق تو از خود بدر مرا
عشق تو چون قضای ازل خواهدم بکشت
معلوم شد ز عالم غیب این قدر مرا
عمرم گذشت و از تو خبر هم نیافتم
[...]
آن چشم نرگس به سر آن پسر مرا
چون لاله ساخت غرقه به خون جگر مرا
نیک و بدی چو هست به تقدیر چون کنم
زاهد رسید هم زقضا این قدر مرا
دردی است در دلم که مداوا لبان اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.