گنجور

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳ - تتبع خواجه حافظ

 

رُموز العشق کانت مشکلا بالکاس حللها

که آن یاقوت محلولت نماید حل مشکل‌ها

سوی دیر مغان بخرام تا بینی دوصد محفل

سراسر ز آفتاب می فروزان شمع محفل‌ها

دل و می هردو روشن شد نمی‌دانم که تاب می

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

مه من در شبستان چونکه نو شد جام می شب‌ها

نماید از شفق می از حباب ریزه کوکب‌ها

دهن شد چشمه حیوان ترا از عین نایابی

دو لعل جان‌فزای دلکشت آن چشمه را لب‌ها

بیا ای ساقی مهوش بده آن جام چون آتش

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

به کشف حال دوران نیست جام جم هوس ما را

همان جامی که ساقی عکس رو افکند بس ما را

ز شیخ هیچ کس چون جانب دیر مغان رفتم

کنون در خانقه دیگر نه بینی هیچ کس ما را

نشسته فارغ البالیم در دور تغار می

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

گل رویت که ظاهر گشته رنگ یاسمین او را

چه باشد کز می گلرنگ سازی آتشین او را

نمی دانم ز می شد سرخ چون نافرت یا خود

لباس آل پوشاندی بقتل لعل دین او را

مرا هم غنچه دل بشکفد چون آن دهن هر گه

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰ - تتبع خواجه حافظ

 

گر آن ترک خطایی نوش سازد جام صهبا را

نخست آرد سوی ما ترکتاز قتل و یغما را

رخش در نازکی بر باد داده صفحه گل را

قدش در چابکی بر خاک شانده سرو رعنا را

به منع بوس آن لب چون دوصد تیرست از مژگان

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷ - تتبع مخدومی

 

ز ابر تیره برقی جست طرف کوهساران را

که روشن کرد هرسو شمع گل‌های بهاران را

چو نرگس جام زر بگرفت و لاله ساغر یاقوت

صلای باده زد مرغ چمن پرهیزگاران را

تو نیز ای پیر دیر اندر چنین فصلی به سرمستی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸ - تتبع میر

 

زهی از جام عشقت بی‌خودان را دوستگانی‌ها

وزان رطل گران افسردگان را سرگرانی‌ها

نشانت یافت هر کو بی‌نشان شد هست ازان آتش

به هرسو داغ‌هایت بی‌نشانان را نشانی‌ها

به صحرای غمت آواره و بی‌خان‌ومان گشتم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷ - در طور مخدومی

 

به مستی در دلم گردد خیال روی یار امشب

که سازد هر زمان در گریه‌ام بی‌اختیار امشب

به حالم شمع را گر دل بسوزد گو سر خود گیر

که در هجران مرا تا صبحدم اینست کار امشب

خیال آن پری دارد بدان حالم که می‌خواهد

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶ - ایضا له

 

زهی از تاب می گل گل شگفته باغ رخسارت

ز هر گلخار خاری در دل عشاق بیمارت

بدان رخسار و قامت گر نمایی جلوه در گلشن

قیامت افتد از قامت ز رعنایی رفتارت

به دام زلف هر سو دانه خالت عجب نبود

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰ - تتبع خواجه

 

مرا دل از خرابات مغان بیرون نخواهد شد

چه سوی خانقاهش ره نمایم چون نخواهد شد

به طوف گلشن و گل رند عاشق را کجا جویی؟

که جز با روی گلرنگ و می گلگون نخواهد شد

به صحرای جنون هر کو قدم زد چون مرا بیند

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳ - در طور شیخ کمال

 

ملمع خرقه‌ام از وصله‌ها بادپالا شد

بدان هیأت که گویی داغ‌های باده هرجا شد

وز آنها پاره ای دیگر بسان جامه کعبه

به بین کش دوخته بر روی محراب مصلا شد

چه عالی رتبه شد دیر مغان کز نام او مستی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹ - تتبع میر در طور خواجه

 

خوش آن رندی که بهر باده در دیر مغان افتد

ز شور مستیش هر لحظه شوری در جهان افتد

چو دارد مغبچه جام می و پیر مغان لعلش

گه این را گرد سر گردد گهی در پای آن افتد

ازین دیر کهن رانم سخن کافزایدش حیرت

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰ - تتبع میر در طور خواجه

 

چه عکس ساقی خورشیدوش در ساغرم افتد

شراب از ساغر خورشید خوردن در سرم افتد

چو عقد دختر رز خواستم هر شب بخواب خوش

عروس آفتاب از آسمان در بسترم افتد

درون مهر صد گل از کواکب بشکفد هر گه

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳ - در طور میر

 

مه آتش پرستم آتش اندر جان غمکش زد

در آتشگاه رسوایی به خان و مانم آتش زد

عجب نبود اگر غش کرده تا محشر فتد آنکاو

ز دست ساقی مهوش دو جام صاف بیغش زد

گر از دور جنون شد روزگارم تیره نبود عیب

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶ - در طور خواجه

 

خوش آن رندی که از دوران دلش چون زنگ غم گیرد

سفال میکده بر کف به جای جام جم گیرد

چو ساقی از پی ساغر گزک هم لب بلب بخشد

من دیوانه میخواهم که ساغر دم به دم گیرد

شود چون عاشق و می نوشد از من خوارتر بینی

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴ - مخترع

 

زهی از جلوه بالای رعنایت بلا بر دل

ز هر یک تار مشکین طره‌ات صد ابتلا بر دل

چنان کز کثرت باران نیسان بشکند غنچه

کشاید از تو هر چند آیدم تیر جفا بر دل

چو روز آید شود طغیان او در عشق صد چندان

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸ - مخترع

 

ز هجرت ای مَهِ بی‌مهر دل نابود شد تن هم

چه بودی گر بدان دو رفته همره بودمی من هم

اگر میرم نخواهم دوخت زخم تیغ آن قاتل

ز مریم رشته گر آرند و از عیسیش سوزن هم

ز عشق صد گره در کار بود از هجر یار اینک

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۸ - تتبع خواجه

 

بهاران گر به گلشن طرح جام و ساغر اندازیم

بیا این سقف بشکافیم و طرح نو در اندازیم

سیاهی گرانمایه غم که سازد وقت ما تیره

به یک برق شعاع جام بنیادش بر اندازیم

ز رعنایان دو رنگی تا بکی دیدن درین بستان

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱ - تتبع خواجه

 

نبینم سوی او گرچه به رویش آرزومندم

چو در مجلس بود آن مه بدین مقدار خرسندم

ز هجرت گریه‌های تلخ زهرم در مذاق افکند

چه باشد کام جان شیرین کنی از یک شکرخندم

به چشم آن لحظه بنشاندم نهال سرو قدت را

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴ - تتبع مخدوم

 

من بیدل که بهر قامت آن سیمتن میرم

گه از رفتار رعنا گه ز اندوه بدن میرم

مگر چین و شکست صفحه عمر و حیاتم شد

که در رنگ قبای او بهر چین و شکن میرم

بهر تیر جفایش سینه خود را سپر سازم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode