گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

به کشف حال دوران نیست جام جم هوس ما را

همان جامی که ساقی عکس رو افکند بس ما را

ز شیخ هیچ کس چون جانب دیر مغان رفتم

کنون در خانقه دیگر نه بینی هیچ کس ما را

نشسته فارغ البالیم در دور تغار می

به راندن دور نتوان کرد زانجا چون مگس ما را

به فریاد خمار افتاده پیر دیر بدحالم

تو خواهی بود یا خود مغبچه فریادرس ما را

غریو کوس شاه از خواب مستی در نمی آرد

چه بیداری دهد ای کاروان بانگ جرس ما را

گدایی التماس ما بود یک جرعه می در سر

نخواهد بود لعل تاج شاهی ملتمس ما را

ازان رندان شمر ما را که در رندی و شبگردی

چو مستان از عسس بگریزد ار بیند عسس ما را

چو فانی غرق می گشتیم لیکن عاقبت یابند

حریفان بر کنار افکنده زین دریا چو خس ما را

 
 
 
انوری

بیا ای جان، بیا ای جان، بیا فریاد رس ما را

چو ما را یک نفس باشد، نباشی یک نفس ما را

ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم

وز عشقِ تو نه بس باشد ز هجرانِ تو بس ما را

کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید

[...]

هلالی جغتایی

از آن تنهایی ملک غریبی شد هوس ما را

که روزی چند نشناسیم ما کس را و کس ما را

ز دست ما اگر پا بوس خوبان بر نمی آید

همین دولت که: خاک پای ایشانیم بس مارا

براه محمل جانان چنان بیخود نیم امشب

[...]

صائب تبریزی

اگر چه نیست غیر از کوه غم فریادرس ما را

همان خرج فغان و ناله می گردد نفس ما را

مکن تکلیف سیر گلستان ما گوشه گیران را

که باغ دلگشایی هست در کنج قفس ما را

فغان کز طالع ناساز، چون گرداب در دریا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

قوی شد لاغر از گوشمال غم ز بس ما را

برون افتاد چون چنگ از بدن تار نفس ما را

گلستانی که بی‌سرو قد رعنای او باشد

خیابانش ز دلگیری بود چاک قفس ما را

چه با کوه غمت سازیم؟ کز بس ناتوانی‌ها

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه