گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

بهاران گر به گلشن طرح جام و ساغر اندازیم

بیا این سقف بشکافیم و طرح نو در اندازیم

سیاهی گرانمایه غم که سازد وقت ما تیره

به یک برق شعاع جام بنیادش بر اندازیم

ز رعنایان دو رنگی تا بکی دیدن درین بستان

یکی ما هم شراب لعل در جام زر اندازیم

بیارائیم بر طرف گلستان بزم شاهانه

ز مستی شور و غوغا در رواق اخضر اندازیم

به رقص آریم هر سو شاهدان شوخ را وانگه

به دستان مطربان را نیز در یکدیگر اندازیم

گه مستی شهان گر پا نهند از حد خود بیرون

فریدونرا سراندازیم و جم را افسر اندازیم

بنه زانو که می نوشیم و از ترکان یغمایی

تماشای عجب در اهل این نه منظر اندازیم

بدین آئین قدح نوشان و پاکوبان و سرمستان

به رندان خویش را سوی خرابات اندر اندازیم

شبی هر کس که چون فانی بدین سان مست خواب افتد

سزد جام صبوحش گر به صبح محشر اندازیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode