گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

مه من در شبستان چونکه نو شد جام می شب‌ها

نماید از شفق می از حباب ریزه کوکب‌ها

دهن شد چشمه حیوان ترا از عین نایابی

دو لعل جان‌فزای دلکشت آن چشمه را لب‌ها

بیا ای ساقی مهوش بده آن جام چون آتش

بدینم سوز چون در هجر می‌سوزاندم تب‌ها

چو آرد ترکتاز آن شوخ بهر پای‌بوس افتد

هزاران ماه و انجم از نشان نعل مرکب‌ها

شرابم باعث اخلاص رندان خرابات است

بلی آمیزش یاران بود از قرب مشرب‌ها

چنان عشاق هرشب بی‌تو بردارند رستاخیز

که در روحانیان غوغا فتد زان آه و یارب‌ها

اگر فانی خرامد تشنه‌لب زین سان به میخانه

از آن دریا کِش خُم‌ها تهی سازند قالب‌ها

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

بسی شب با مهی بودم کجا شد آن همه شب‌ها

کنون هم هست شب، لیکن سیاه از دود یارب‌ها

خوش آن شب‌ها که پیشش بودمی گه مست و گه سرخوش

جهانم می‌شود تاریک چون یاد آرم آن شب‌ها

همی‌کردم حدیث ابرو و مژگان او هردم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
جامی

چو اشک خویشتن غلتم میان خاک و خون شب‌ها

ز رشک آنکه بینم جام می را لب بر آن لب‌ها

شدی مشهور شهر آنسان که همچون سوره یوسف

همی‌خوانند طفلان قصه حسنت به مکتب‌ها

به خواب ار بر درت یابند جا جان‌های مشتاقان

[...]

هلالی جغتایی

من و بیداری شب‌ها و شب تا روز یارب‌ها

نبیند هیچ‌کس در خواب، یارب! اینچنین شب‌ها

گشادی تا لب شیرین به دشنام دعاگویان

دعا می‌گویم و دشنام می‌خواهم از آن لب‌ها

خدا را! جان من، بر خاک مشتاقان گذاری کن

[...]

فضولی

نشان تیر آهم گشته‌ای آسمان شب‌ها

ترا بر سینه پیکان‌هاست هرسو نیست کوکب‌ها

دل بی‌خود درون سینه دارد فکر زلفینت

بسان مرده کش مونس قبرند عقرب‌ها

خطست آن یا برآمد دود دل از بس که محبوبان

[...]

نظیری نیشابوری

ز شهر دوست می‌آیم پیام عشق بر لب‌ها

به تلقینی کنم آزاد طفلان را ز مکتب‌ها

بگو منصور از زندان اناالحق گو برون آید

که دین عشق ظاهر گشت و باطل ساخت مذهب‌ها

چُو من هر کَس طبیبی دارد ، از زحمت چه غم دارد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه