گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

گر آن ترک خطایی نوش سازد جام صهبا را

نخست آرد سوی ما ترکتاز قتل و یغما را

رخش در نازکی بر باد داده صفحه گل را

قدش در چابکی بر خاک شانده سرو رعنا را

به منع بوس آن لب چون دوصد تیرست از مژگان

که در خاطر تو اند راه دادن این تمنا را؟

بهار عارضش را تازه گل‌های عجب بشکفت

خدا را مدعی مانع مشو یکدم تماشا را

من و کوی مغان وان مغبچه کز لعل جان‌پرور

به نکته کرده زین دیر کهن بیرون مسیحا را

چو در کوی خراباتش به یک ساغر نمی‌گیرند

بر آتش افکنم به این لباس زهد و تقوا را

چه پوشانم ز مردم کآتش عشق می روشن

ز چاک سینه ظاهر کرد سر مخفی ما را

بگو کآرند جام جم ز مخزن ای شه خوبان

که بنمایم به شاهان بی‌وفایی‌های دنیا را

غزل گفتن مسلم شد به حافظ شاید ای فانی

نمایی چاشنی دریوزه زان نظم جهان‌آرا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode