گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵

 

نبیند روی لیلی کس در این دار

چو مجنون بوسه باید زد بدیوار

نخورده ساغری از دست ساقی

که رفت از دوش و از سر دلق و دستار

بیکدستان زمستان رفتم از دست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

الا تا کی حدیث از عمر و عمار

بزن مطرب رهی از خمر و خمار

حدیث واعظ مسجد شنیدم

ندارد حاصلی جز طول و تکرار

دل ما را بدست آر، ار بزرگی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

خروس صبح زد سبوح و قدوس

فرا کن دیده رازین خواب منحوس

عزیز ملک مصر ای یوسف دل

شوی در چاه زندان چند محبوس

ز بالا سوی پستی میکنی رای

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

چنان دیوانه و بیهوش و مستم

که از مستی نمیدانم که هستم

تو پیمودی قدح عذرم درست است

اگر می خوردم و ساغر شکستم

چو موج افتان و خیزان میروم مست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

بخاطر از کسی باری ندارم

بعالم با کسی کاری ندارم

در این گلشن که نزهتگاه جان است

تعلق با گل و خاری ندارم

نباشد قصد آزارم کسی را

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

خداوندا عجب شوریده رائیم

چنین بیدانش و بیدل چرائیم

یکی پوید ره مسجد، یکی دیر

از این سو رانده زان سومانده مائیم

نه راه خلق پویان نی ره حق

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲

 

در این خرمن گدائی خوشه چینم

گدایان دگر دائم بکینم

فزون رفت از شب و روزم چهل سال

که پا بند اندر این شک و یقینم

بدین درگه ز پستی وز بلندی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹

 

بتقریبی ز ما گاهی ببر نام

اگر خواهی دعا گو خواه دشنام

ز ما لب تشنگان یادی کن آخر

نهی مستانه چون لب بر لب جام

مکن این تلخکامی ها فراموش

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

 

بیا یکدم بگرد دل بر آئیم

دری پیدا کنیم از در درآئیم

تو ای فرخنده پی خضر ار بما راه

نمائی، ما نه با پا، با سر آئیم

چو ما باید در آئیم، ار تو این در

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

ز آبادی به ویرانی رسیدیم

ز دانایی به نادانی رسیدیم

به کوی نیستی از راه هستی

به درویشی ز سلطانی رسیدیم

اگر یاران به دشواری رسیدند

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳

 

دلی از نازکی چون شیشه دارم

که از اندیشه بس اندیشه دارم

وجود من طلسم جادوئی شد

ز بس دیو و پری در شیشه دارم

درختی بس کهن سالم در این باغ

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳

 

خیال جنت الماوی نداریم

امید از شاخه طوبی نداریم

چو ما را شادی امروز نقداست

برو زاهد، غم فردا نداریم

مکن با ما ترشروئی و صفرا

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۴

 

اگر بگسستی از ما، غم نداریم

کزین بکسیختن ما کم نداریم

نداری گر سر پیوند ما تو

برو آسوده زی ما هم نداریم

بر ابرو گر تو از اندیشه ما

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵

 

شب آمد جام می را مرحبا کن

سر اندیشه را از تن جدا کن

بیار آی از می دوشینه محفل

حریفان قدح کش را صلا کن

چه سود از سبحه و سجاده زاهد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱

 

رخ است آن یا چمن یا باغ نسرین

بر است آن یاسمن یا سرو سیمین

یدو بیضاء نگوئی لعل و دندان

شب یلدا نگوئی زلف پرچین

عروسی چون ترا شاید که باشد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵

 

مبر در پیش زاهد نام باده

سر زاهد فدای جام باده

امان از صبح روز افروز صهبا

فغان از شام عیش انجام باده

ز گفتن ها بی پروای صهبا

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۷

 

ندارم توشه ای از بهر این ره

بجز یکقطره اشک و یکنفس آه

بهای قطره اشکی چه باشد

که دریاهای خون بینم در این راه

زره وامانده ای درمانده خوش گفت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۸

 

چهره را رنگی بده آبی بده

زلف را چینی بده تابی بده

چشم بی خواب مرا زان لعل لب

لطف فرما، شربت خوابی بده

تشنه لب مردم بر آب زندگی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲

 

شنیدستم که با یاری نهانی

تو داری روز و شب کار نهانی

یکی از محرمان بزم عیشت

بگوشم گفته اسراری نهانی

شنیدستم که هر ماهی دو روز است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶

 

چرا میل دل آزاری نداری

مگر با ما سر یاری نداری

ترا در دلبری صنعت تمام است

ولیکن رسم دلداری نداری

شد از جور تو ویران خانه دل

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode