رخ است آن یا چمن یا باغ نسرین
بر است آن یاسمن یا سرو سیمین
یدو بیضاء نگوئی لعل و دندان
شب یلدا نگوئی زلف پرچین
عروسی چون ترا شاید که باشد
سر و جان و دل و دین جمله کابین
هزاران فتنه بر خیزد ز اسلام
دو صد شورش برانگیزد ز آئین
چنین کان چشم جادو میبرد دل
چنان کان زلف هندو میبرد دین
منه در پیش رخ آئینه و آب
مده خود را بزیور زیب و آئین
رخت بی زیب و زیور خوب و زیبا است
لبت بی قند و شگر شهد و شیرین
گمند زلفکان و تیر مژگان
کمان ابروان و خال مشکین
زهر سو از سپاه روم و از زنگ
بسوی ما کشیده لشگر کین
حبیب آن دل بچنگ آن سر زلف
چو گنحشکیست در چنگال شاهین
یکی تار سر زلفت بچین بست
بهر تار سر زلفت دو صد چین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کدامین پادشه را بود چندین
ز مصر و شام و موصل تا درِ چین
جهان را یادگارست از سلاطین
شه ایران و توران ناصرالدین
ملک سنجر ولیعهد ملک شاه
خداوند ملوک مشرق و چین
فروزان آفتابی عالم افروز
[...]
سلیمان را نگین بود و ترا دین
سکندر داشت آیینه، تو آیین
دم شیر خدا میرفت تا چین
ز علمش ناف آهو گشت مشکین
نگار سرو قد دیدی بآیین
نگه کن قدّ آن سرو نگارین
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.