چنان دیوانه و بیهوش و مستم
که از مستی نمیدانم که هستم
تو پیمودی قدح عذرم درست است
اگر می خوردم و ساغر شکستم
چو موج افتان و خیزان میروم مست
ولی بحرم اگر در خود نشستم
چو گردم گرد صحرا، لیک اگر باد
نشیند از سرم، چون خاک پستم
چو تیرم بر هدف خواهم نشستن
گر از دست کمانداران بجستم
چو ماهی میدوم با سر سوی بحر
گر این صیاد بگذارد ز شستم
ز بام خود بدام خود فتادم
گر از قید خودی جستم، برستم
خدا را ای خداوندان رحمت
که من دیوانه و حیران و مستم
ندارد قوت برخاستن پای
بده ای راهرو دستی بدستم
تو بگشا کز ره بیدانشی من
بدست خویش پای خویش بستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از حالت دیوانگی و مستی شاعر حکایت میکند. او در حالی که از شدت مستی نمیداند که چه میکند، احساس گناه و عذرخواهی دارد. او به تصویر کشیده که مانند موجی در حال نوسان است و احساس میکند در آستانه یأس و ناامیدی قرار دارد. همچنین به سختیهایش در رهایی از قید و بندها اشاره میکند و به درگاه خداوند دعا میکند تا او را از این حالت برهاند. شاعر از عدم تواناییاش برای برخاستن و تلاش برای خروج از این وضعیت نامناسب سخن میگوید. در نهایت، او از خداوند درخواست راهنمایی و کمک دارد.
هوش مصنوعی: من چنان دیوانه و بیخبر و سرمست هستم که حتی نمیدانم کیستم.
هوش مصنوعی: اگر من در گذشته به خاطر نوشیدن شراب عذرخواستهام، درست است که این کار را کردهام و به خاطر آن ساغرم شکسته است.
هوش مصنوعی: مانند موجی که در حال بالا و پایین رفتن است، مست و شاداب پیش میروم، اما اگر در دل دریا سکوت کنم، خود را در آرامش و سکون مییابم.
هوش مصنوعی: وقتی در دور و بر طبیعت میچرخم، اگر باد بایستد و به سرم نرسد، مثل خاک پایین میآیم.
هوش مصنوعی: وقتی میخواهم به هدفم برسم، هرچند باید از تیراندازان دوری کنم.
هوش مصنوعی: هرچند که من مانند ماهی با سر به سمت دریا میدوم، اگر این صیاد از دست من بگذرد، میتوانم به آرامش برسم.
هوش مصنوعی: به خاطر سقوط از بام خود، به دام خود گرفتار شدم. اگر از قید خودم رها شوم، آزاد خواهم شد.
هوش مصنوعی: ای خداوندان رحمت، خدا را میخواهم که من در حالت جنون و سردرگمی و سرمستی هستم.
هوش مصنوعی: ای مسافر، اگر توانایی راه رفتن نداری، دست من را بگیر و کمکم کن.
هوش مصنوعی: تو با دانایی خود را آزاد کن، چون من به خاطر نادانی، خودم را به زنجیر کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز فرمان تو خشنودیت جستم
چنین آزاد مردی را ببستم
مو آن دل داده یکتا پرستم
که جام شرک و خود بینی شکستم
منم طاهر که در بزم محبت
محمد را کمینه چاکرستم
اگر دین دارم و گر بت پرستم
بیامرزم به هر نوعی که هستم
درآمد دوش ترک نیم مستم
به ترکی برد دین و دل ز دستم
دلم برخاست دینم رفت از دست
کنون من بی دل و بی دین نشستم
چو آتش شیشهای می پیشم آورد
[...]
چه دیدم خواب شب کامروز مستم
چو مجنونان ز بند عقل جستم
به بیداری مگر من خواب بینم
که خوابم نیست تا این درد هستم
مگر من صورت عشق حقیقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.