گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

چهره را رنگی بده آبی بده

زلف را چینی بده تابی بده

چشم بی خواب مرا زان لعل لب

لطف فرما، شربت خوابی بده

تشنه لب مردم بر آب زندگی

از عنایت جرعه آبی بده

مجلس عیش مرا از زلف و خال

از تلطف جمع اسبابی بده

خون بجامم ریخت مینای فلک

خیز ساقی باده نابی بده

لشکر اندیشه با من حمله کرد

مطرب آهنگی به مضرابی بده