گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

مبر در پیش زاهد نام باده

سر زاهد فدای جام باده

امان از صبح روز افروز صهبا

فغان از شام عیش انجام باده

ز گفتن ها بی پروای صهبا

ز خفتنهای بی هنگام باده

خوشا بیداری شبهای مستی

خوشا مخموری ایام باده

ز نوشین خوابهای صبح مستی

ز شیرین بذله های شام باده

رمنده آهوان دیدم که بیدام

شدند از نیم جرعه رام باده

بسا دلق ملمع شیخ و زاهد

گرو بنهاده اندر وام باده

بسا دانشور عاقل که ناگاه

شده دیوان از سر سام باده

کنون کز جام باده لب نشد تر

دماغی تر کنیم از نام باده