گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

چرا میل دل آزاری نداری

مگر با ما سر یاری نداری

ترا در دلبری صنعت تمام است

ولیکن رسم دلداری نداری

شد از جور تو ویران خانه دل

چرا آهنگ معماری نداری

بصید خانگی قانع شو امروز

که ذوق صید بازاری نداری

نمیپرسی گرفتاران خود را

چرا گو خود گرفتاری نداری

دل از بیمار چشمت گشت بیمار

چرا میل پرستاری نداری