بخاطر از کسی باری ندارم
بعالم با کسی کاری ندارم
در این گلشن که نزهتگاه جان است
تعلق با گل و خاری ندارم
نباشد قصد آزارم کسی را
که با کس قصد آزاری ندارم
بجز نزهتگه جان و دل خویش
هوای سیر گلزاری ندارم
مرا چون جز خرابی مقصدی نیست
دگر حاجت بمعماری ندارم
نهفته نیست در جیبم زر و سیم
که بیم از دزد و طراری ندارم
کند عیبم برندی شیخ و زاهد
من از عیبی چنین، عاری ندارم
نه در مسجد پذیرندم نه در دیر
که تسبیحی و زناری ندارم
نشان از شید شیخ و زرق زاهد
بغیر از دلق و دستاری ندارم
که در دست از متاع خر فروشان
بجز پالان و افساری ندارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر بینیازی و عدم وابستگی شاعر به دنیا و مادیات است. او تأکید میکند که هیچ گونه خواسته و تعلقی به چیزهای دنیوی ندارد و در پی آرامش و آزادی درونی است. شاعر میگوید که در زندگیاش هیچ نیازی به ثروت، مقام یا مراسم مذهبی ندارد و از این که مورد قضاوت دیگران قرار گیرد نیز واهمهای ندارد. او به زندگی ساده و بیپیرایشی اشاره میکند و تأکید میکند که هدفش تنها دستیابی به حالت دلنشین و ارتقاء روحی است.
هوش مصنوعی: من هیچ انتظاری از کسی ندارم و به هیچکس هم وابسته نیستم.
هوش مصنوعی: در این باغی که مکان خوشی و سرزندگی روح است، هیچ وابستگی به گلها و خارها ندارم.
هوش مصنوعی: من هیچ قصدی برای آزار دادن کسی ندارم، پس نمیخواهم کسی هم به من آسیبی بزند.
هوش مصنوعی: جز باغ و گلزار خاص خودم، هیچ آرزویی برای گشت و گذار ندارم.
هوش مصنوعی: من وقتی که هیچ هدفی جز ویرانی ندارم، دیگر نیازی به ساختن ندارم.
هوش مصنوعی: در جیبم طلا و نقرهای نیست که نگران دزد یا کسی که به دنبال از بین بردن داراییها باشد، نباشم.
هوش مصنوعی: شیخ و زاهد عیبهایم را بیان میکنند، ولی من از این عیب که میگویند، خالی نیستم.
هوش مصنوعی: نه در مسجد مرا میپذیرند و نه در میخانه، زیرا که من نه تسبیحی برای عبادت دارم و نه زنجیری که به گناهی اشاره کند.
هوش مصنوعی: من فقط علائم عشق و جذبه شیخ را میشناسم و غیر از لباس و کلاه زاهد چیزی ندارم.
هوش مصنوعی: من جز از وسایل بیکیفیت فروشندگان، چیزی در دست ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارا جز تو دلداری ندارم
بجز تو در جهان یاری ندارم
بجز بازار وسواس تو در دل
به جان تو که بازاری ندارم
اگرچه خاطرم آزردهٔ تست
[...]
جگر خور کز تو به یاری ندارم
ز تو خوشتر جگرخواری ندارم
بسی غم دارم و یاری ندارم
دلم خون گشت و غمخواری ندارم
دلم خون گشت و دلداری ندارم
غمم خون خورد و غمخواری ندارم
گرانبارم ز خود وز خلق کس نیست
کزو بر جان و دل باری ندارم
گلی نشکفت در گلزار گیتی
[...]
به عالم غیر تو یاری ندارم
بجز عشق رخت کاری ندارم
تو را گر هست بر جایم بسی یار
به جانت من کسی باری ندارم
به کوی تو سگان را هست باری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.