گنجور

 
میرزا حبیب خراسانی

دلی از نازکی چون شیشه دارم

که از اندیشه بس اندیشه دارم

وجود من طلسم جادوئی شد

ز بس دیو و پری در شیشه دارم

درختی بس کهن سالم در این باغ

که در دریا و صحرا ریشه دارم

ز بس دیو و پری زد حلقه گردم

مدام افسونگری را پیشه دارم

نهم چون سر بدین بالین راحت؟

که چندین شیر در یک بیشه دارم

چه کاخ است این سرا یارب که دروی

هزاران عقرب صد نیشه دارم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode