کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳
درین چمن چو گلی نشنود فغان مرا
کجاست برق که بردارد آشیان مرا
حدیث زلف تو از دل بلب چو می آید
بسان خامه سیه می کند زبان مرا
زبسکه مانده ز پروازم اندرین گلشن
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸
در آتش ارفکنم تخم مهربانی را
دهم بتربیتش آب زندگانی را
بدوستی که گرم دسترس بجان باشد
بمزد، کینه دهم دشمنان جانی را
حنای عیش جهان چون، شفق نمی ماند
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸
بغیر خانه زنجیر و دیده تر ما
کدام خانه که ویران نگشت بر سر ما
بحیرتم که خبر چون بسنگ حادثه رفت
که صلح کرد می مدعا بساغر ما
زگرمی تب ما تا شود طبیب آگه
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲
منم بکنج قناعت رمیده از درها
بخویش بسته ز نقش حصیر زیورها
غبار خاطر خود گرد هم بسیل سرشگ
شود ببحر گل آلود آب گوهرها
بمن عداوت گردون بجا بود، تا کی
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵
ز آه گرمی آتش زنم سراپا را
ز یک فتیله کنم داغ جمله اعضا را
حدیث بحر فراموش شد که دور از تو
ز بس گریسته ام آب برده دریا را
ز آه گرم من آتش بخانه افتاده است
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸
قرار می برد از خلق آه و زاری ما
باین قرار اگر مانده بیقراری ما
شویم گرد و بدنبال محملش افتیم
دگر برای چه روزست خاکساری ما
خمار صحبت تو عقل و هوش از من برد
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵
کسیکه مانده به بند لباس زندانیست
پریدن از قفس نام و ننگ عریانیست
به پختگی جنون کی بمن رسد مجنون
همین بسست که من شهری او بیابانیست
زچشم گریان، بیقدر شد متاع جنون
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹
مرا ز زلف تو غیر از شکست و محنت نیست
بنای خانه زنجیر بهر راحت نیست
برهنه پای نخواهیم ماند، آبله هست
در آن دیار که کفشی بپای همت نیست
چنین که قافله آه می رود بشتاب
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶
شکفت غنچه ولی موسم خزان منست
فروغ عارض گل برق آشیان منست
چنان نهفته ام اسرار عشق را، که لبم
خبر نیافت که نام که بر زبان منست
زبان بسته باشک روان گذاشت سخن
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲
جگر ز زخم تو معمور و دل ز غم شادست
ز یمن جور تو اقلیم درد آبادست
اجل زهر غمم آسوده کرد و دانستم
که شمع را اگر آسایشی است از با دست
بآن رسیده که رامم شود، رمش ندهی
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵
علاج عاشق دلگیر سیر بستان نیست
بچشم تنگدلان غنچه کم ز پیکان نیست
ز استخوان شهیدان اگر نخیزد دود
دلیل راهروان کس درین بیابان نیست
زبهر تن زرهی نیست به زنقش حصیر
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸
بملک حسن که فیضی ز آشنائی نیست
در آشنائی خورشید روشنائی نیست
هر آنچه رفت زدستم برون ز دل هم رفت
میان دست و دلم چون صدف جدائی نیست
غبار خاطرم از شش جهت گرفته فرو
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳
جز از غبار مذلت دلم جلا نگرفت
بخاک تا نفتاد این گهر صفا نگرفت
ز دستبرد حوادث گریخت یک سر تیر
هدف بدشت بلا نیز جای ما نگرفت
رمیده اند چنان از خط هواداران
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴
بزخم تیر جفا مرهم عتاب چراست
نمک بروی نمک بر دل کباب چراست
فلک به تشنه لبان قطره را شمرده دهد
بعاشقان کرم اشک بیحساب چراست
تمام نسل بزرگان اگر نکو باشند
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۶
چمن ز سردی ایام برگ و بار گذاشت
خوش آنکه عاریتی را باختیار گذاشت
بسست سردی فصل خزان کنون باید
هوای زهد خنک را بیک کنار گذاشت
خزان رسید و بآزادگی ثمر شد نخل
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲
تمام کاهش تن جمله آفت جانست
مگوی عشق که این آتش و نیستانست
براه عشق که پائی نمی رسد بزمین
غمی که هست ز محرومی مغیلانست
بکن لباس تعلق که خار وادی قرب
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱
چو هست قدرت دست و دل توانگر نیست
صدف گشاده کفست آنزمان که گوهر نیست
دل فسرده بحالش رواست گریه ولی
سپند را چکند مجمری کش اخگر نیست
اسیر صید گه او شوم که نخجیرش
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶
منم که تنگدلی باغ دلگشای منست
بدستم آبله جام جهان نمای منست
رسید همرهی بخت واژگون جائی
که هر که خاک رهم بود خار پای منست
بدستگیری افلاک احتیاجی نیست
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷
ز بسکه سر زده مژگان او بدلها رفت
حدیث شوخی و بیباکیش بهر جا رفت
چگونه خاطر جمع از فلک طمع دارم
درین زمانه که جمعیت از ثریا رفت
بدامن آمد و آسود بیقراری اشک
[...]

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰
شمیم خلد، گدای دیار کشمیرست
شکفتگی گل خار بهار کشمیرست
لب پیاله ز تبخال رشک می سوزد
که نشئه وقف لب جویبار کشمیرست
اگرچه مایه دلبستگیست قامت سرو
[...]
