گنجور

 
کلیم

مرا ز زلف تو غیر از شکست و محنت نیست

بنای خانهٔ زنجیر بهر راحت نیست

برهنه پای نخواهیم ماند، آبله هست

در آن دیار که کفشی به پای همت نیست

چنین که قافلهٔ آه می‌رود به شتاب

به کشور اثرش فرصت اقامت نیست

صفا در آخر بزم شراب اگر نبود

عجب مدار که ته شیشه بی‌کدورت نیست

دوام روزهٔ زاهد نه از برای خداست

که طفل طبعش قادر به ترک عادت نیست

اثر اگر نبود با دعای من سهل است

همین بس است که شرمندهٔ اجابت نیست

به نزد من که به آزار کس دلیر نیم

اگر چه کشتن شمع است بی‌شجاعت نیست

سخن فروشی، فرزند خود فروختن است

کسی‌که لاف سخن زد اهل ز غیرت نیست

دکان شعر به بازار امتیاز کلیم

توان گشود ولیکن ز شرم رخصت نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کمال خجندی

سری که پیش تو بر آستان خدمت نیست

سربست آن که سزاوار تاج عزت نیست

به جد و جهد یر کجا شود وصلت

که قرب پادشهان جز به سی دولت نیست

ز قامت نو به طوبی کشد دل زاهد

[...]

امیر شاهی

کدام دل که ز عشقت اسیر محنت نیست؟

کدام سینه که از داغ تو جراحت نیست؟

طبیب چاره دل گو مساز و رنج مبر

که ناتوان مرا آرزوی صحت نیست

به قول ما می روشن نمی کشد زاهد

[...]

شاهدی

مرا دلیست که در وی بجز محبت نیست

ز عشق حاصل او غیر درد و محنت نیست

مکن ملامتم ای شیخ از طریقه عشق

که راه عشق برون از ره طریقت نیست

مکن تردد بیهوده در نصیحت ما

[...]

میلی

میا به پرستش من، جون امید صحت نیست

به حال مرگ مرا دیدن از محبت نیست

به غایتی هوس گفت‌وگوست با تو مرا

که تاب خامُشی‌ام با وجود حیرت نیست

کنون که جان به لب آمد مرا، دمی بنشین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه