اوحدی » جام جم » بخش ۱۲۷ - در معارج ارواح و ابدان و عذاب ایشان
او در آن دودهای آتش ریز
میرود چشم بسته، افتان خیز
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » دیباچه » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم
دامنش را گرفته دست آویز
حجت عذر روز رستاخیز
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل دوم » بخش ۳ - حق الیقین
باز بود و نمود تو یک چیز
نیست اندر میانه هیچ تمیز
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب اول » فصل سوم » بخش ۱۳ - حکایت
گه ز توحید نیز دستاویز
سازد از روی خیرگی و ستیز
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل دوم » بخش ۳ - حق الیقین
همه بسیارهای او یک چیز
به من و تو پدید گشت تمیز
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۲ - الضلال المبین
اهل الحاد و مرجئه ز ستیز
شبههای کردهاند دست آویز
کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۹
مژه تیزست و غمزه نیز و تو نیز
ریختی خون عاشقان به ستیز
اگر کشی بی بهانه نتوان کشت
صد بهانه بعشره انگیز
از من آن پای بوسه مگریزان
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۶
رند مستیم و عشق شورانگیز
عقل مخور گو ز ما پرهیز
ساقیا خم می بیار آن دم
خم می بر سر حریفان ریز
بر در می فروش خوش بنشین
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۰
خاک میخانه بر سر ما ریز
جام می را بگیر و بر ما ریز
بر در میفروش خوش بنشین
از سر هر دو کون هم برخیز
عین ما را به عین ما بنگر
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۶ - در ذکر قلبی آنان که دم از ذکر قلبی زنند و بر خود علامات آن نصب کرده آن را از قبیل ذکر خفیه شمارند و ندانند که آن نیز حکم ذکر جهر دارد بلکه ذکر جهر نیز از آن بهتر است زیرا که در ذکر جهر اصل ذکر متحقق است و احتمال غیر آن ندارد به خلاف ذکر خفیه
گه فرو رفته در چه کاریز
ز آب آن غله کشته و پالیز
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۷ - حکایت آن غوری که در مناره پنهان شده بود و فریاد می کرد که مرا مجویید که من اینجا نیستم
گفت برخیز هان و هان برخیز
زودتر زین در دکان بگریز
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۵۳ - مخاطبة مع المکاشفین بسر القدر
بگذار از خویش و در خدای گریز
بگسل از خویش و در خدای آویز
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷۹ - در بیان اندراج و اندماج شئون و اعتبارات فی اول رتب الذات و عدم تمایز ایشان از یکدیگر لا علما و لا عینا و تمایز ایشان فی ثانی رتب الذات علما لا عینا و ظهور ایشان فی مراتب الکون متفرقة مفصلة پس ظهور ایشان در مرتبه انسان کامل مجتمعة وحدانیة کما فی اول رتب الذات و ذلک غایة الغایات و نهایة النهایات
در میانشان تعدد و تمییز
خارجا منتفی و علما نیز
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۰ - اشارة الی بعض بطون قوله تعالی انا عرضناالأمانة علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملهاالانسان انه کان ظلوما جهولا
داند آدم حقیقت همه چیز
عین حق را حقیقت همه نیز
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۳ - تمثیل حال انسان به گندم که با وجود آنکه گیاه سبز است و خواص گندم از اغتذا و غیره در وی از قوت به فعل نیامده است اطلاق این اسم بر وی می کنند اما مجازا لاحقیقة
اسم گندم لبیب ذو تمییز
به تجوز کند بر او تجویز
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۶ - در بیان معنی استعاذت و حقیقت آن و بیان آنکه شیطان مظهر اسم مضل است پس استعاذت از وی به اسم هادی و مظاهر آن باید کرد
نه که گویی اعوذ و تازی تیز
سوی شیطان و نفس شورانگیز
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۸۶ - در بیان معنی استعاذت و حقیقت آن و بیان آنکه شیطان مظهر اسم مضل است پس استعاذت از وی به اسم هادی و مظاهر آن باید کرد
بر دهان جام زهر مرگ آمیز
بر زبان آنکه می کنم پرهیز
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۳ - قصه غوری و حج رفتن او به یک تگ و بازگشتن او از منزل اول
نکته ها گفت جمله عشق آمیز
بیتها خواند جمله شوق انگیز
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۴ - قال رسول الله صلی الله علیه و سلم احثواالتراب فی وجوه المداحین: کذا فی صحیح المسلم رحمة الله علیه و فیه ایضا مدح رجل عند النبی صلی الله علیه و سلم. قال صلی الله علیه و سلم: ویحک قطعت عنق صاحبک
هر چه بر تو ز نفس شورانگیز
ریخت بردار و بر رخ او ریز
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۷۰ - در بیان آنکه کاملان و عارفان را ملاحظه صورت کثرت از مشاهده سر وحدت باز نمی دارد
کرده صافی به لطف عنف آمیز
عالم از دود دوده چنگیز