گنجور

 
شیخ محمود شبستری

اهل الحاد و مرجئه ز ستیز

شبهه​ای کرده​اند دست آویز

که چه حاصل از این مشقّت ما

بی نیاز است حق ز طاعت ما

گر تو طاعت کنی و گر عصیان

ذات حق را از آن چه سود و زیان

گر تو قادر شوی و گر عاجز

خللی ناید اندر او هرگز

حق تعالی اگر کند رحمت

نیست حاجت ورا بدین زحمت

ور غضب راند از ارادت و قهر

شکّر طاعت تو گردد زهر

حکما بر بهانۀ تقدیر

جمله انداختند در تأخیر

طعن در انبیا و حکم زدند

کافر و ملحد و خبیث شدند

تُرَّهاتی شمار نافرجام

هرچه زین جنس گفته​اند تمام

امتحان است سرّ حکم خدا

که کند پاک از پلید جدا

عقل را چون ز نقل تقویت است

تجربت​ها دلیل تربیت است

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
عنصری

چون بیامد بوعده بر سامند

آن کنیزک سبک زبام بلند

برسن سوی او فرود آمد

گفتی از جنبشش درود آمد

جان سامند را بلوس گرفت

[...]

مسعود سعد سلمان

چیست آن کاتشش زدوده چو آب

چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب

نیست سیماب و آب و هست درو

صفوت آب و گونه سیماب

نه سطرلاب و خوبی و زشتی

[...]

ابوالفرج رونی

ثقة الملک خاص و خازن شاه

خواجه طاهر علیک عین الله

به قدوم عزیز لوهاور

مصر کرد و ز مصر بیش به جاه

نور او نور یوسف چاهی است

[...]

سنایی

ابتدای سخن به نام خداست

آنکه بی‌مثل و شبه و بی‌همتاست

خالق الخلق و باعث الاموات

عالم الغیب سامع الاصوات

ذات بیچونش را بدایت نیست

[...]

وطواط

الترصیع مع التجنیس

تجنیس تام

تجنیس تاقص

تجنیس الزاید و المزید

تجنیس المرکب

[...]