با وجود تو خود کدام وجود
کس عدم را نهاد نام وجود
ظاهر و باطن، اوّل و آخر
تو و غیری نه در میان ظاهر
بودِ هر بود با تو نابود است
وین چنین بوده است تا بودهست
هستی نیست با تو هستی نیست
نیستی هست تا تو هستی، نیست
جود عین وجود، باز وجود
عین جود است در مقام شهود
بودن بودها نمود تو بود
همه تا بود از آن نمود نمود
چیست اسم و صفات وحدت حق
اعتبارات هستی مطلق
هستی تست عین ماهیت
نیست با ذات شَین ماهیت
ذات هستی و وحدت است یکی
دل دانا در این نداشت شکی
باز بود و نمود تو یک چیز
نیست اندر میانه هیچ تمیز
فارق اندر میان نور و ظُلَم
چیست غیر از توهمات عدم
همۀ ممکنات را محفوف
در عدم همچو ظرف را مظروف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.