گنجور

صامت بروجردی » کتاب نوحه‌های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۱۲ - و برای او

 

مرو ای جان برادر سوی میدان ز بر من

منما تیره چو شب روز بمد نظر من

مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من

شه والا گهر من

یادگار پدر و مادر و جد من محزون

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب نوحه‌های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) » شمارهٔ ۳۱ - و برای او

 

لم یا قوم تریدون ببغی و فساد

لم تسعون بقتلی بلجاج و عناد

لیس والله سوانا خلف بعد نبی

فرض الله علی طاعتنا کل عباد

انا مظلوم حسین انا محروم حسین

[...]

صامت بروجردی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹

 

ماه در، ابر بماند چو رخت جلوه نماید

غیر خورشید کسی حسن تو جانا نستاید

یار اگر غیر گشاید در تزویر ببندد

ور ببندد، ره انصاف بقدرت بگشاید

جر اثقال بود حسن تو، بی شبهه و دل را

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

پرده وهم برانداز بتا، تات ببینند

تا که سیرت عرب و کرد و لر وفات ببینند

مات مائیم چو آئینه به رخسار دلارات

کاش در ظاهر و باطن هم چون مات ببینند

به سر و پای تو سوگند که بی پا و سران را

[...]

حاجب شیرازی
 

شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » ستمگر

 

هر قدر زلف تو ای سلسله مو سلسله دارد

به همان قدر دلم از تو ستمگر گله دارد

گفتی‌ام صبر نما تا ز لبم کام بگیری

آخر ای سنگدل این دل چقدر حوصله دارد

شاطر عباس صبوحی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » در تقریظ شاهنامه و مثنویات و قطعات دیگر » شمارهٔ ۵ - ترجمه اشعار تیمور

 

گفت تیمور که این ملک شود برهم و درهم

نو شود واقعه فاجعه قتل محرم

لشکر صبر گریزد که چنین خواسته ایزد

ملک ری جمله به یغما رود و کس نستیزد

نعره توپ وتفنگ از در و دیوار خروشد

[...]

ادیب الممالک
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

من ز مجنون و تو در حسن سبق برده ز لیلی

دل من سینۀ سینا، رخ تو طور تجلی

هر که را روی بیاریّ و نگاری بکناری

جز بدامان تو ما را نبود دست تولی

نالم از سرزنش حاشیۀ بزم تو؟ حاشا

[...]

غروی اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

وقت آنست که بر سبزه مقامی بکنیم

بزمی آراسته و شرب مدامی بکنیم

نیک فالی است که در غرّهٔ شوال به مهر

ماه را نو به خط سبز غلامی بکنیم

مفتی شهر خراب از می نابست بیا

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۹

 

تا لبم بوسه چند از تو دلارام نگیرد

نشود جان ز غم آزاد و دل آرام نگیرد

همه را بوسه عطا کردی و کردی ز غم آزاد

این غم ماست که آغاز وی انجام نگیرد

وعظ واعظ ز چه دانی نکند جا بدل ما

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸

 

آنکه گشتیم و نجستیم در اطراف جهانش

نیک در خویش چو دیدیم بدل بود مکانش

جذبهٔ عشق چنان برده دوئی را زمیانه

که بخود می‌نگرم دیده چو گردد نگرانش

کسی آگاه از این صحبت من نیست جز آنکو

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۷

 

دل کشد گه بحرم گاه سوی دیر مغانم

چه کنم در کف دیوانه فتاده است عنانم

چون غم عشق تو ایدوست بپوشم که بمردم

چشم خوبنار همی فاش کند راز نهانم

همه جا خلق بانگشت نمایندم و شادم

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۶

 

گر نوازی ز کرم یا که کشی یا که به بندی

ما پسندیم بخود آنچه تو بر ما به پسندی

میبری هر که دلی دارد و خواهی دل دیگر

آخر ای ترک پی غارت دل تا کی و چندی

گردن هر که به بینی به کمند است فلکرا

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۱۰ - در اثبات معاد جسمانی

 

ای بشر ایکه جهان شرف و شوکت و شانی

قدر خود هیچ ندانی و ندانی که ندانی

بر و بحر و جبل و انجم و افلاک و عناصر

روز و شب گرد تو گردند همه عالی و دانی

از سپهری ز چه نالان که تو مخدوم سپهری

[...]

صغیر اصفهانی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶ - بهار زندانی

 

بی تو ای دل نکند لاله به بار آمده باشد

ما در این گوشه زندان و بهار آمده باشد

چه گلی گر نخروشد به شبش بلبل شیدا

چه بهاری که گلش همدم خار آمده باشد

نکند بی خبر از ما به در خانه پیشین

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳ - اشک ندامت

 

گر به پیرانه سرم بخت جوانی به سر آید

از در آشتیَم آن مه بی‌مهر درآید

آمد از تاب و تبم جان به لب ای کاش که جانان

با دم عیسویم این دم آخر به سر آید

خوابم آشفت و چنان بود که با شاهد مهتاب

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴ - روزه‌شکن

 

تا دهن بسته‌ام از نوش‌لبان می‌برم آزار

من اگر روزه بگیرم رطب آید سر بازار

تا بهار است دری از قفس من نگشاید

وقتی این در بگشاید که گلی نیست به گلزار

هرگز این دور گل و لاله نمی‌خواستم از بخت

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰ - بخت خفته و دولت بیدار

 

ماهم آمد به در خانه و در خانه نبودم

خانه گوئی به سرم ریخت چو این قصه شنودم

آن که می خواست برویم در دولت بگشاید

با که گویم که در خانه به رویش نگشودم

آمد آن دولت بیدار و مرا بخت فروخفت

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۳ - طوطی خوش‌لهجه

 

مایه حسن ندارم که به بازار من آیی

جان‌فروش سر راهم که خریدار من آیی

ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش

تا به دام غزل افتی و گرفتار من آیی

گلشن طبع من آراسته از لاله و نسرین

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲ - شمشیر قلم

 

نالم از دست تو ای ناله که تاثیر نکردی

گرچه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی

شرمسار توام ای دیده ازین گریه خونین

که شدی کور و تماشای رخش سیر نکردی

ای اجل گر سر آن زلف درازم به کف افتد

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۹ - شرم و عفت

 

نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی

من بدو میرسم اما تو که دیدن نتوانی

من سراپا همه شرمم تو سراپا همه عفت

عاشق پا به فرارم تو که این درد ندانی

چشم خود در شکن خط بنهفتم که بدزدی

[...]

شهریار
 
 
۱
۱۶
۱۷
۱۸
sunny dark_mode