گنجور

 
صغیر اصفهانی

گر نوازی ز کرم یا که کشی یا که به بندی

ما پسندیم بخود آنچه تو بر ما به پسندی

میبری هر که دلی دارد و خواهی دل دیگر

آخر ای ترک پی غارت دل تا کی و چندی

گردن هر که به بینی به کمند است فلکرا

جز تو ای عشق که بر گردن افلاک کمندی

با قد یار همی خلق نمایند مثالت

خوش سرافراز تو ای سرو بدین بخت بلندی

گفتم اول بتو ایدل که مرو در پی خوبان

نشنیدی ز من و آخرم از پای فکندی

این چه حالستکه دیوانه وش از پند گریزی

لایق پند از ا ین پس تو نئی در خور بندی

نه عجب بی لب جانان کنی ار ناله صغیرا

طوطی خوش سخنی شاید اگر در غم قندی