تا دهن بستهام از نوشلبان میبرم آزار
من اگر روزه بگیرم رطب آید سر بازار
تا بهار است دری از قفس من نگشاید
وقتی این در بگشاید که گلی نیست به گلزار
چشم شاهد به سراپردهٔ مژگان چه حکایت
آهو از سبزه برآورد سر و شیر ز نیزار
هرگز این دور گل و لاله نمیخواستم از بخت
که حریفان همه زار از من و من از همه بیزار
دست و ابزار چو میداد به گوش هنرم گفت
رو که بازار تو روزی که نه دست است و نه ابزار
هردم از سینه این خاک دلی زار بنالد
که گلی بودم و بازیچه گلچین دلآزار
گل بجوشید و گلابش همه خیس عرق شرم
که به یک خنده طفلانه چه بود آن همه آزار
چشم نرگس نگران است ولی داغ شقایق
چشم خونین شفق بیند و اَبرِ مَهِ آزار
ابر از آن بر سر گلهای چمن زار بگرید
که خزان بیند و آشفتن گلهای چمنزار
شهریار است و همین شیوه شیدایی بلبل
بگذارید بگرید به هوای گل خود زار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات و دردهای انسانی سخن میگوید. او از محدودیتها و مصائب خود صحبت میکند، به خصوص وقتی که در بهار زندگی، هنوز نتوانسته از قفس خود خارج شود. شاعر با مقایسهی خود با گل و آهو به زیبایی و زشتیهای زندگی اشاره میکند. همچنین او نگران وضعیت طبیعت و خزان گلهاست و همدردی و عشقش به زیباییها را بیان میکند. در نهایت، شاعر نسبت به دلتنگی و اشتیاقش برای وصال به عشق و زیبایی تأکید میکند و غم خود را در قالب گل و بلبل نشان میدهد.
هوش مصنوعی: من که دهنم را بستهام و از لبهای شیرین کسی چیزی نمیخورم، اگر روزه باشم و نتوانم چیزی بخورم، میبینم که خوشمزهترین خرماها در بازار میآید و من را آزار میدهد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بهار هست، در قفس من باز نخواهد شد. وقتی که این در باز شود، دیگر گلی در گلزار نخواهد بود.
هوش مصنوعی: چشم، دیدنی از زیباییهای چشمها و مژگان را روایت میکند؛ مانند داستان آهو که از میان سبزهها بیرون آمده است و شیر که از کنار نیزار حضور دارد.
هوش مصنوعی: هرگز نمیخواستم در این دنیای زیبا و پر از گل و لاله به سر ببرم، چرا که حریفانم همه در حال ناراحتی و زاری هستند و من نیز از همه آنها خسته و بیزارم.
هوش مصنوعی: هنگامی که هنرمند ابزار و وسایلش را در اختیار او قرار داد، به او گفت: برو به بازار، زیرا روزی خواهد رسید که نه دستی برای کار کردن خواهی داشت و نه ابزاری برای انجام هنرت.
هوش مصنوعی: هر لحظه از دل این زمین صدایی غمانگیز بلند میشود که من گلی بودم و در دست کسی که دلش را میشکند، بازیچهای بیش نبودم.
هوش مصنوعی: گل شکفته و عرق گلابش از خجالت خیس شده است، زیرا که با یک خنده کودکانه، همه آن سختیها و آزارها به چه معنی بود.
هوش مصنوعی: چشم نرگس با نگرانی به اطراف نگاه میکند، اما داغ شقایق باعث بروز زخمهایی در چشم شفق شده و ابر مه نیز موجب آزار و اذیت میشود.
هوش مصنوعی: ابر به خاطر دیدن پژمردگی و نابودی گلهای چمنزار گریه میکند، زیرا فصل خزان را مشاهده میکند که بر زیبایی گلها تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: شهریار همانند بلبل عاشق است و با نوعی از شیدایی خود، اجازه دهید که با احساساتش گریه کند و به خاطر گل محبوبش غمگین باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.