گنجور

 
ادیب الممالک

گفت تیمور که این ملک شود برهم و درهم

نو شود واقعه فاجعه قتل محرم

لشکر صبر گریزد که چنین خواسته ایزد

ملک ری جمله به یغما رود و کس نستیزد

نعره توپ وتفنگ از در و دیوار خروشد

بگریزد سر لشگر نتواند که بکوشد

غارت و قتل در آن ناحیه تا چند بماند

شاه ایران به کمند افتد و در بند بماند

پادشاهی است که شاهی نکند سالی و ماهی

هر گدائی شده در دوره او صدری و شاهی

ده نشینان جهان در طلب ملک جهانند

در پی تخت کیانند و ندانی که کیانند

رستخیزی است در آن روز بهر شهر و زمینی

هر کسی در پی تختی و کلاهی و نگینی

شاه از تخت فرود آید و دستور ز کرسی

ظلم چندانکه ببینی و ندانی ز که پرسی

هر زمان ناله آید ز دل سرور و سردار

شهرها یکسره ویرانه و سرها همه بر دار

سر و سردار گرفتار عذابند در ایران

شهر پاتخت ملک ناصردین شه شده ویران

ناصحا منع مکن از من و تیمور که مستیم

در شیون بگشودیم و لب از زمزمه بستیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode