نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی
من بدو میرسم اما تو که دیدن نتوانی
من سراپا همه شرمم تو سراپا همه عفت
عاشق پا به فرارم تو که این درد ندانی
چشم خود در شکن خط بنهفتم که بدزدی
یک نظر در تو ببینم چو تو این نامه بخوانی
به غزل چشم تو سرگرم بدارم من و زیباست
که غزالی به نوای نی محزون بچرانی
از سرهر مژه ام خون دل آویخته چون لعل
خواهم ای باد خدا را که به گوشش برسانی
گرچه جز زهر من از جام محبت نچشیدم
ای فلک زهر عقوبت به حبیبم نچشانی
از من آن روز که خاکی به کف باد بهار است
چشم دارم که دگر دامن نفرت نفشانی
اشکت آهسته به پیراهن نرگس بنشیند
ترسم این آتش سوز از سخن من بنشانی
تشنه دیدی به سرش کوزه تهمت بشکانند
شهریارا تو بدان تشنه جان سوخته مانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و احساسات عمیق خود صحبت میکند. او به پیادهروی و تلاش برای رسیدن به معشوقش اشاره میکند، در حالی که معشوق از درد این عشق بیخبر است. شاعر از شرم و عفت خود میگوید و احساس میکند که در درونش رنجی عمیق وجود دارد. او به زیبایی چشمان معشوقش و توانایی مغرورش در جذب نگاهها اشاره میکند. در عین حال، او آرزو دارد که درد و درگیری دلش را به معشوق برساند. شاعر به زهر عشق و عواقب آن اشاره میکند و نگران است که معشوق از این عواطف ناراحت شود. در نهایت، او بر گرمای عشق و تشنگی روحیاش تأکید میکند و به لذت و درد عاشقانه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و علاقهام به تو به دنبال تو میدوم و هرچقدر هم که سخت باشد به تو میرسم، اما تو که نمیتوانی مرا ببینی، چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: من تمام وجودم شرم است و تو تمام وجودت عفت و پاکی هستی. من عاشقانه همیشه در حال فرار از این احساساتم هستم، ولی تو نمیدانی این درد چیست.
هوش مصنوعی: چشمم را در خطی که کشیدهام قرار دادم، تا شاید بتوانم با یک نگاه دزدی از تو ببینم، زمانی که تو این نامه را بخوانی.
هوش مصنوعی: من در غزل چشمان تو غرق شدم و این زیباست که همچون غزالی با صدای نی غمگین، برقصی.
هوش مصنوعی: به خاطر غم و درد دل من، اشکهایی مانند لعل از چشمانم پایین میریزد. ای باد، خواهش میکنم این احساساتم را به او برسانی.
هوش مصنوعی: اگرچه فقط زهر عشق را از این جام چشیدهام، ای آسمان، نگذار طعم زهر عذاب را به محبوبم بچشانی.
هوش مصنوعی: از آن روزی که من به خاک سپرده شدم و با وزش باد بهاری در آغوش زمین قرار میگیرم، امیدوارم دیگر دامن نفرت را بر افراشته نکنم.
هوش مصنوعی: با احتیاط و آرامش اشکهایت را به پیراهن نرگس بگذار، زیرا نگرانم که این احساسات و کلمات من، شعلهوری را خاموش کند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی را تشنه ببینی و او را متهم به شکستن کوزهٔ آب کنی، بدان که خودت هم در درونت به شدت تشنهای و جانت در آتش افسردگی میسوزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
که شکیبد ز تو ای جان که جگرگوشه جانی
چه تفکر کند از مکر و ز دستان که ندانی
نه درونی نه برونی که از این هر دو فزونی
نه ز شیری نه ز خونی نه از اینی نه از آنی
برود فکرت جادو نهدت دام به هر سو
[...]
همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی
وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند
همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی
تو مگر پرده بپوشی و کست روی نبیند
[...]
مرحبا، ای گل نورسته، که چون سرو روانی
چشم بد دور ز رویت، که شگرفی و جوانی
فکر کردم که بگویم: بچه مانی تو؟ ولیکن
متحیر نه چنانم که بدانم: بچه مانی؟
دفتری باشد اگر ، شرح دهم وصف فراقت
[...]
گر شود هر سر مویی که مرا هست زبانی
وز ازل تا به ابد یابم از ایام زمانی
هر زبانی که ز گفتار به صد گونه عبارت
دهد از مکرمت شاه فلک قدر نشانی
در چنان مدت بیحد بهچنین ساز فصاحت
[...]
هله ای دوست، چه گویم؟ که تو محبوب جهانی
همه سعدی و سعادت، همه لطفی، همه جانی
بتو چشمم شده روشن، بتو کویم شده گلشن
همه فتحی و فتوحی، همه امنی امانی
به چه وصفت کنم، ای جان؟ که تو از وصف برونی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.