مایه حسن ندارم که به بازار من آیی
جانفروش سر راهم که خریدار من آیی
ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش
تا به دام غزل افتی و گرفتار من آیی
گلشن طبع من آراسته از لاله و نسرین
همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آیی
سپر صلح و صفا دارم و شمشیر محبت
با تو آن پنجه نبینم که به پیکار من آیی
صید را شرط نباشد همه در دام کشیدن
به کمند تو فتادم که نگهدار من آیی
نسخه شعر تر آرم به شفاخانه لعلت
که به یک خنده دوای دل بیمار من آیی
روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار
به امیدی که تو هم شمع شب تار من آیی
گفتمش نیشکر شعر از آن پرورم از اشک
که تو ای طوطی خوشلهجه شکر خوار من آیی
گفت اگر لب بگشایم تو بدان طبع گهربار
شهریارا خجل از لعل شکربار من آیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و غم و اندوه شاعر میپردازد. شاعر از غزالی خطاب میکند که در دام عشق او گرفتار شده و آرزو دارد تا محبوبش به سراغ او بیاید. او از زیباییهای عشق و گلزار دلش میگوید و تأکید میکند که در درون او احساساتی عمیق وجود دارد که تنها محبوب میتواند آنها را تسکین بخشد. شاعر به زبانی تند و شیرین، از عشق خود و تلاش برای جلب نظر معشوق سخن میگوید و نشاندهندهی حالتهای مختلفی از عشق، امید، و اشتیاق است. در نهایت، شاعر با لحنی نرم و دلنشین از محبوب میخواهد که به او توجه کند و دلش را شاد کند.
هوش مصنوعی: من زیباییای ندارم که تو به خاطر آن به من بیایی، ای جانفروش! کسی که در سر راه من قرار دارد، چرا تو برای خرید من نیامدهای؟
هوش مصنوعی: ای غزالی که در دام عشقت گرفتار شدم، بایست تا تو هم به دام شعر و غزل من بیفتی و در گرفتاریم، شریک شوی.
هوش مصنوعی: باغچهای که من ساختهام با گلهای زیبایی مانند لاله و نسرین آراسته شده است، اما من در حسرت آن هستم که ای گل، به باغ من بیایی.
هوش مصنوعی: من آمادهام تا با صلح و آرامش برخورد کنم و عشق و محبت را در روابطام با تو به کار ببرم. نمیخواهم که در دشمنی و درگیری با من بیایی.
هوش مصنوعی: شکار کردن نیازی به وسایل خاص ندارد؛ من در تله عشق تو گرفتار شدم، امید دارم که تو از من مراقبت کنی و به کمکم بیایی.
هوش مصنوعی: من داروی درد دل بیمار خود را در لبخند تو میبینم و میخواهم آن را به یک درمانگاه ببرم تا به آنجا برسانم.
هوش مصنوعی: در روز روشن به یاد عشق تو عمیقاً غرق شدم، مانند شب تاریک که امیدوارم تو همچون شمعی بیایی و روشنی ببخشی.
هوش مصنوعی: به او گفتم که من با اشکهایم شعری مانند نیشکر میسازم، چون تو، ای طوطی خوشسخن و شیرینبیان من، میتونی در زندگیام حاضر باشی.
هوش مصنوعی: اگر من زبان بگشایم، تو با ویژگیهای نیکوی خودت، ای شهریار، از زیبایی و شیرینی کلام من شرم خواهی کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.