فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۹ - پاسخ دادن ویس رامین را
یکی پنداشتی خورشید دیدی
یکی پنداشتی مژده شنیدی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
من آن شایسته یارم کم تو دیدی
که همچون من نه دیدی نه شنیدی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
اگر هرگز تو روی من ندیدی
نه در گیتی نشان من شنیدی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۹ - پاسخ دادن ویس رامین را
مشو دلتنگ از آن خواری که دیدی
وز آن گفتارها کز من شنیدی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد
مرا در کودکی تو پروریدی
کنونم سر به پروین برکشیدی
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۷ - فی المدیحه
بار خدایا بسی عذاب کشیدی
انده و تیمار گونه گون بچشیدی
از قبل مردمان نه از قبل خویش
شادی بفروختی و غم بخریدی
تا نرسد خلق را گزند و بد ترک
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۴ - خطاب به روزن زندان
ای دلارای روزن زندان
دیدگان را نعیم جاویدی
بی محاق و کسوف بادی زآنک
شب مرا ماه و روز خورشیدی
همه سعدم تویی از آنکه مرا
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷۷
فر ابدی و نعمت جاویدی
نخل عیشی و گلبن امیدی
خوبی و خوشی مشتری و ناهیدی
فرزند مهی نبیره خورشیدی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الاوّل: در توحید باری تعالی » بخش ۸ - التمثیل فی اصحاب تمنّی السوء
گفت هرگز تو زغفران دیدی
یا جز از نام هیچ نشنیدی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثانی: فی الکلام ذکر کلام الملک العلّام یسهل المرام » بخش ۲ - ذکر جلال قرآن
گر ترا هیچ اهل آن دیدی
آن نقاب رقیق بدریدی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۳۳ - در صفت جاهجویان و زر طلبان و درویشان صورت گوید
سر و ریش ار در آینه دیدی
رو که بر روی آینه ریدی
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۳۹ - در مذمّت خدمت مخلوق گوید
گر خدا را چنان پرستیدی
از خدا هرچه خواستی دیدی
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲
دلم بردی نگارا وارمیدی
جزاکالله خیرا رنج دیدی
به جان چاکرت ار قصد کردی
بحمدالله بدان نهمت رسیدی
خطا گفتم من از عشقت به حکمت
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۰
با دل گفتم چو دلبری بگزیدی
بنشین و بگو که با منش چون دیدی؟
دل گفت که از تو جان طمع می دارد
می دان تو و این سخن ز من نشنیدی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی
ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)
چو بر دستان شب فرخ کشیدی
از آن فرخندهتر شب کَس ندیدی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲ - در توحید باری
تو زآنجا آمدی کاین جا دویدی
ازین جا در گذر کآنجا رسیدی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن
تویی کهاوَّل ز خاکم آفریدی
به فضلم زآفرینش برگزیدی