گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۷۹ - راه عاشقی

 

تا به گرد رخ تو سر زد خط

راست گویم فتاده ام به غلط

که خط است این به گرد عارض تو

یا به مه ریخته ز مشک نقط

از فراق تو روز و شب باشد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۰ - قبلهٔ ابرو

 

به زیر زلف تو رخشنده چهرهٔ مطبوع

چنان بود که به شب، آفتاب کرده طلوع

به پیش قبلهٔ ابروت، آن سیه گون زلف

چو قنبر است که خم گشته از برای رکوع

از این سپس به پریشانی سر زلفت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۱ - آبشار باغ

 

بر خیز تا رویم به سیر بهار باغ

زان جا کشیم رخت، به زیر حصار باغ

گر باغبان ز در، نگذارد درون شویم

خود را بیفکنیم به باغ، از جدار باغ

بنهیم گاه چشم، به سیر درخت گل

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۲ - برق آه

 

جانا!مکش به قتل من بی گناه تیغ

بر قتل بی گنه، نکشد پادشاه تیغ

آلوده تیغت ارشود ازخون بی گناه

آن بی گناه را شود آخر گواه تیغ

باشد نگاه تیز تو از تیغ تیزتر

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۳ - رشک بهشت

 

صورتت بسکه نازک است و لطیف

از لطافت گذشته از تعریف

خواهم ار بوسه ای زنم به لبت

ترک چشم توام کند تحویف

وعده کردی دو بوسه ات بدهم

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۴ - شام فراق

 

اگر به دست من افتد شبی زمام فراق

کنم ز صفحهٔ ایام، پاک نام فراق

فراق اگر به کفم اوفتد به نیروی صبر

ببین چگونه بهم بشکنم عظام فراق

گمان مبر که زمستی دگر به هوش آیم

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۵ - سودای عشق

 

آفرین بر نام روح افزای عشق

جان فدای آنکه شد دارای عشق

یک تجلی کرد عشق و در جهان

هر کجا بینی بود غوغای عشق

عشق را جایی نباشد غیر دل

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۶ - بنده عشق

 

خوشا عشق و خوشا دارندهٔ عشق

خوشا آن کس که باشد زندهٔ عشق

زقید خود پرستی گشت آزاد

هر آن کس گشت از جان، بندهٔ عشق

نمی ماند نشان ظلمت آنجا

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۷ - ستاره افلاک

 

چند باشی پریرخا! بی باک

من که گشتم زغصهٔ تو هلاک

از غمت ای نگار سیمین بر!

می کنم همچو گل، گریبان چاک

همه شب از فراق ماه رخت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۸ - صف مژگان

 

چندای شوخ پری چهره!تو باحیله و رنگ

شیشهٔ عمر مرا می زنی از خشم، به سنگ

من به فکر تو و تو با دگران باده گسار

من به تو بر سر صلح و، تو به من بر سر جنگ

صف مژگان تو ای شوخ دل آرا!دیدم

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۸۹ - بادهٔ گلرنگ

 

بیار ساقی گل چهره باده یگلرنگ

بباز مطرب چنگی تو نیز چنگ به چنگ

بریز در قدحم زان شراب روحانی

که من نه طالب تریاکم و نه راغب بنگ

خراب کن ز می ام کاندر این جهان فراخ

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۰ - صبح وصال

 

ای رخت! ماه تمام و، خم ابروت هلال

مه و خورشید تو را بندهٔ آن حسن و جمال

جعد گیسوی تو خود صورت جیم است نه جیم

زلف خوشبوی تو خود صورت دال است نه دال

خال در گوشهٔ محراب خم ابرویت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۱ - کشتی امید

 

بیا ای ساقی شیرین شمایل!

به جامی می، غمم بزدای از دل

بده جامی از آن راح رحیقم

که از خاطر کند اندوه زایل

مرا باشد تنی لاغرتر از مو

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۲ - درس عشق

 

روز اول که دل به تو دادم

داغ عشقت به سینه بنهادم

من که صید کسی نمی گشتم

ترک چشم تو گشت صیادم

تا دلم چشم می پرست تو دید

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۳ - انگشت نما

 

ای خاک کف پای تو بود تاج سرم!

خوبتر از تو نباشد به جهان، در نظرم

به وفایت که اگر دیده به تیرم دوزی

ناجوانمردم اگر جز تو به جایی نگرم

دوش سرمست ز میخانه سوی خانه شدی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۴ - دل تنگ

 

باز عشق آمد و زد خیمه به صحرای دلم

لشکر عشق صف آراست به یغمای دلم

دل پر حسرت من گشت گرفتار و اسیر

کرد مو سلسلهٔ سلسله در پای دلم

دل من پای به زنجیر و، شه کشور عشق

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۵ - اشتیاق رخ دوست

 

اگر چه در نظر خلق خاکسارانیم

گدای درگه عشقیم و، تاج دارانیم

الا که می برد از ما به محتسب خبری

که ما به گوشهٔ میخانه، می گسارانیم

گدای گوشه نشینیم و، رنده باده گسار

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۶ - نگار سیم اندام

 

ای که از دوری تو بی تابم!

لحظه ای شب نمی برد خوابم

چشم پرآبم ار به خواب رود

خواب بینم که می برد آبم

در خم زلف همچو قلابت

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۷ - فیض روح القدس

 

گرچه انداخته زلفت گرهی سخت به کارم

همچنان چشم گشایش ز سر زلف تو دارم

روی بنما و به یغما ببر آرام و شکیبم

زلف بگشا و به تاراج بده صبر و قرارم

تا به دست آن سر زلفین پریشان تو یازم

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۸ - صد هزار چشم

 

تا باز کرده ام به تو ای گل عذار، چشم!

پوشیده ام من از همهٔ کار و بار، چشم

از دیدن رخت نشود سیر چشم من

باشد اگر به صورت من صدهزار، چشم

بسیار چشم دیده ام اما ندیده است

[...]

ترکی شیرازی
 
 
۱
۷۲۴
۷۲۵
۷۲۶
۷۲۷
۷۲۸
۷۷۰