گنجور

 
ترکی شیرازی

روز اول که دل به تو دادم

داغ عشقت به سینه بنهادم

من که صید کسی نمی گشتم

ترک چشم تو گشت صیادم

تا دلم چشم می پرست تو دید

می پرستی برفت از یادم

تا به کی از غمت کنم فریاد

آه اگر نشوی تو فریادم

گر به تیغم زنی تو، خرسندم

ور عتابم کنی تو، دل شادم

تو چو لیلی و من چو مجنونم

تو چو شیرین و من چو فرهادم

به جز از درس عشق در مکتب

درس دیگر نداد استادم

نروی لحظه ای مرا از یاد

تو نه یک لحظه می کنی یادم

گویی از مادر ای پری زاده!

من بیدل به عشق تو زادم

فیض روح القدس اگر نکند

در بلاهای عشقت امدادم

کی توانم که بار عشق کشم

گر بود تن ز سنگ و پولادم

قسمتم غیر رنج و محنت نیست

تا در این دار محنت آبادم

«ترکیا» در صف جزا چه کنم؟

نرسد گر علی به فریادم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode