گنجور

 
ترکی شیرازی

خوشا عشق و خوشا دارندهٔ عشق

خوشا آن کس که باشد زندهٔ عشق

زقید خود پرستی گشت آزاد

هر آن کس گشت از جان، بندهٔ عشق

نمی ماند نشان ظلمت آنجا

که تابد اختر تابندهٔ عشق

تجلی گر نکردی حسن معشوق

کجا عاشق شدی جویندهٔ عشق

فضای قلب عاشق، گشت روشن

عجب دندان نما شد خندهٔ عشق

ره عشق است بس راهی خطرناک

به منزل کی رسد ترسندهٔ عشق

بحمدالله که شد ز اغیار خالی

دل «ترکی» که شد آکنده عشق