گنجور

 
ترکی شیرازی

ای رخت! ماه تمام و، خم ابروت هلال

مه و خورشید تو را بندهٔ آن حسن و جمال

جعد گیسوی تو خود صورت جیم است نه جیم

زلف خوشبوی تو خود صورت دال است نه دال

خال در گوشهٔ محراب خم ابرویت

همچنان است که در گوشهٔ محراب، بلال

سبزه بر گرد رخت گر زده سر عیبی نیست

هاله برگرد مه او را نبود نقص کمال

چه جفاها که کشیدیم به شبهای فراق

تا که یکبار، ببینیم رخ صبح وصال

هر چه من سعی کنم عشق تو پنهان نشود

آب را ضبط نمودن نشود در غربال

بار عشق تو چنان است که از سنگینی

من برآنم که تحمل نتوان کرد جبال

رخم از عشق تو چون کاه شده زرد و ضعیف

تنم از هجر تو باریک شده همچو خلال

شکر حق را که لب لعل تو شد قسمت من

بندگی هر که کند حق دهدش رزق حلال

روزگاری ست که یاری ست مرا پاک سرشت

که جمالش بود اندر هما آفاق محال

هر کسی را به جهان دامن یاری ست به دست

«ترکیا»دست تو و دامن پیغمبر و آل

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

تا گرفتم صنما وصل تو فرخنده به فال

جز به شادی نسپردم شب و روز ومه و سال

چه بود فالی فرخنده تر از دیدن دوست

چه بود روزی پیروزتر از روز وصال

بینی آن زلف سیاه از بر آن روی چو ماه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

از هری گر سوی اوغان شوی، ای باد شمال

باز گویی ز هری پیش ملک صورت حال

گویی: آن شهر، کجا بود دل بخت بدو

شادمان همچو دل مرد سخی وقت نوال

بی تو امروز همی نوحه کند بخت برو

[...]

قطران تبریزی

چه بود بهتر و نیکوتر از این هرگز حال

داد پیدا شد و پنهان شد بیداد و محال

باز رفته بکنار و شده آواره غراب

یافته شیر نیستان و شده دور شگال

ماه چونان شده کو را نبود هیچ خسوف

[...]

سوزنی سمرقندی

حاجب بوم یکی از سپید است بفال

. . . ایگانش چو جلاجل شده دمش چو دوال

خاصه را صید گرفتار میان چنگال

عامه مردم را داده از آن صید حلال

انوری

ای ترا کرده خداوند خدای متعال

داده جان و خرد و جاه و جوانی و جمال

حق آنرا که زبر دست جهانی کردت

که مرا بیهده بی‌جرمی در پای ممال

بکرم یک سخن بنده تامل فرمای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه