ای رخت! ماه تمام و، خم ابروت هلال
مه و خورشید تو را بندهٔ آن حسن و جمال
جعد گیسوی تو خود صورت جیم است نه جیم
زلف خوشبوی تو خود صورت دال است نه دال
خال در گوشهٔ محراب خم ابرویت
همچنان است که در گوشهٔ محراب، بلال
سبزه بر گرد رخت گر زده سر عیبی نیست
هاله برگرد مه او را نبود نقص کمال
چه جفاها که کشیدیم به شبهای فراق
تا که یکبار، ببینیم رخ صبح وصال
هر چه من سعی کنم عشق تو پنهان نشود
آب را ضبط نمودن نشود در غربال
بار عشق تو چنان است که از سنگینی
من برآنم که تحمل نتوان کرد جبال
رخم از عشق تو چون کاه شده زرد و ضعیف
تنم از هجر تو باریک شده همچو خلال
شکر حق را که لب لعل تو شد قسمت من
بندگی هر که کند حق دهدش رزق حلال
روزگاری ست که یاری ست مرا پاک سرشت
که جمالش بود اندر هما آفاق محال
هر کسی را به جهان دامن یاری ست به دست
«ترکیا»دست تو و دامن پیغمبر و آل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا گرفتم صنما وصل تو فرخنده به فال
جز به شادی نسپردم شب و روز ومه و سال
چه بود فالی فرخنده تر از دیدن دوست
چه بود روزی پیروزتر از روز وصال
بینی آن زلف سیاه از بر آن روی چو ماه
[...]
از هری گر سوی اوغان شوی، ای باد شمال
باز گویی ز هری پیش ملک صورت حال
گویی: آن شهر، کجا بود دل بخت بدو
شادمان همچو دل مرد سخی وقت نوال
بی تو امروز همی نوحه کند بخت برو
[...]
چه بود بهتر و نیکوتر از این هرگز حال
داد پیدا شد و پنهان شد بیداد و محال
باز رفته بکنار و شده آواره غراب
یافته شیر نیستان و شده دور شگال
ماه چونان شده کو را نبود هیچ خسوف
[...]
حاجب بوم یکی از سپید است بفال
. . . ایگانش چو جلاجل شده دمش چو دوال
خاصه را صید گرفتار میان چنگال
عامه مردم را داده از آن صید حلال
ای ترا کرده خداوند خدای متعال
داده جان و خرد و جاه و جوانی و جمال
حق آنرا که زبر دست جهانی کردت
که مرا بیهده بیجرمی در پای ممال
بکرم یک سخن بنده تامل فرمای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.