گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱ - باز باد اندر فتاد

 

از باد اندر فتاد این سرخ سر چیغوز را

باز بتوان معز کردن بر سر او . . . وز را

چون ستان من باز گردم سرش بر گنبد رسد

چون سقونی لعل سازد گنبد پیروز را

بامدادان در شود بیرون نیاید شام را

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۲ - ایام چو تو دلبر طناز نیابد

 

رخ تازه چو تو هیچ دگر تاز نیابد

تا گم نشوی زانکه کست ساز نیابد

آغاز مکن ناز و بهر جا که خرانند

در شو، که کس انجام چو آغاز نیابد

آواز درافکن بخریداران، وین گوی

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۳ - نور رخ تو قمر ندارد

 

. . . ری دارم که خر ندارد

خر تا بکلاه بر ندارد

مانند یکی درخت جیلان

سرکنده که برگ و بر ندارد

. . . نی داری که صد چنین . . . ر

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۴ - عاشقان پیش تو گر تحفه همه جان آرند

 

تاز زبازان که ترا پیش گروگان آرند

تا یکی پس نگری . . . ن به گریبان آرند

بسر حمدان . . . نت چو گریبان گردد

آن گریبان که در او گردن حمدان آرند

چند ازین لاغر . . . ران پس ایشان بطفیل

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۵ - عالم سعد، احمد مسعود

 

شیدگانی سهمگین کولنگ و بی هنجار شد

بر ره هموار او خس رست و ناهموار شد

وان دهان کز کوچکی نقطه پرگار بود

از فراخی باز همچون دایره پرگار شد

زلف مشک افشان او بر ماه چون زنجیر بود

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۶ - ای کودکان

 

. . . ر من ای کودکان ز کار فرو ماند

زار بگریم بر او که زار فرو ماند

. . . ر نگویم ز کار ماند، چه گویم

رستم دستان ز کار زار فرو ماند

. . . ر نبد، شیر بد که از فزع او

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۷ - چه باید کرد

 

مرا کر بدر . . . ن یار باید کرد

بزخم خرزه، در . . . ن فکار باید کرد

اگر بدانم کو را دو . . . یه باشد و بس

ز روی شفقت، . . . یه چار باید کرد

وگر درم دهم و بی درم جمع ندهد

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۸ - پسر عبد

 

ای مرز تو اندر خور . . . ر پسر عبد

در مرز تو بینم خور . . . ر پسر عبد

علاک در مرز تو چون دید، همانگاه

دانست که از در . . . ر پسر عبد

یک ره ز در صدق نگویی که چه گویی

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۹ - آن شب که مرا بود می وصل به کف بر

 

امروز منم . . . ر و خدو کرده به کف بر

چونان زده‌ام جلق، چو چخماق نجف بر

تا آب منی از سر نیمور برون جست

چونانکه جهد گربه به موش از پس رف بر

چون اشتر لوکست گروگانم ولیکن

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰ - سوزنیم

 

سوزنیم، مرد باندازه . . . ر

تازه دل و غاز رخ و یازه . . . ر

راست باندازه . . . ر منست

هر که بود خورده بی اندازه . . . ر

بهر سپداری هر گنده ای

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱ - سوزنیم

 

سوزنیم، موم دل و خاره . . . ر

پیرترین روی شکر پاره . . . ر

قاضی دعوی مرا نشنود

تا نبرم سوی زنش پاره . . . ر

هر که به بیاعی من . . . ن فروخت

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

سوزنیم مرد باندام . . . ر

شاعر پخته سخن خام . . . ر

مرهمه را شاه شش اندام، سر

هست مرا شاه شش اندام . . . ر

روز و شب اندر طلب کاف . . . ن

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - رای بر آنست که بیرون زنم

 

سوزنیم، مرد گرانمایه . . . ر

پیر سبکروح گرانسایه . . . ر

با همه خلق از ره خوش صحبتی

خوش خوی و سازنده و با خایه . . . ر

باشد پیرایه پیران خرد

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

یاقوتی کبیر فروش کباده خر

در جمله، با چهار پسر هست پنج خر

دو خر شهاب و منتخب است و عمر سیم

محمود گشت خر کره و پیر خر پدر

مرپنج لنگ لاشه در اتمه پوش را

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵ - جواب شعر شرف

 

منم کلوخ خر افشار کنگ خشک سپوز

حرامزاده و قلاش و رند و عالمسوز

چو گاو گمشده ام تا بشاخ برنخورم

بهرکجا که رسم در برم یکی بتیوز

بتاز بازی در شهر گشته ام شهره

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶ - ابوالعباس ترشروی

 

بخواهم گفت وصف سرخ کناس

چو کرد اندر دلم ابلیس وسواس

ترشروئی، ابوالعباس نامی

نشسته بر بساط آل عباس

بتن ماننده روباه مسلوخ

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷ - ریش دلبر

 

تاختن آورد بر بتان ختن ریش

باز نگردد بمکر و حیلت و فن ریش

بر دل خوبان اینزمانه بیکبار

کرد گشاده در بلا و محن ریش

وای و دریغا که خیر خیر سپه کرد

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸ - تاختن آورد بر بتان ختن ریش

 

ای بهمه تن گناه کرده، مکن ریش

هست سزای عقوبت همه تن، ریش

دل بسک اندر شکن چو کشن برآمد

بیش زناخن بردی در مشکن ریش

ریش فرومان و پیر کودک خود باش

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹ - ای شادی روزی که برآری پسرا ریش

 

زنهار به هش باش که ناری پسرا ریش

تا نفکندت در غم و زاری پسرا ریش

کار کبش موی یگانه کن از آن پیش

کانبوه فرود آید و کاری پسرا ریش

بر گرد زنخدان تو، ناکشته بروید

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰ - شنیدست از کسی کز سنگ سیم آید همی بیرون

 

به چشم عاشقان آید سرین گرد گلرنگش

زهی خفتنگه نرمش زهی خارشگه تنگش

صفات . . . ن آن کودک چه گویم خود، که آن کودک

همه . . . نست و . . . ن و . . . ن ز پایش تا شتا لنگش

ندانم تا چه خواهد شد به سال بیست کاندر ده

[...]

سوزنی سمرقندی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode