شیدگانی سهمگین کولنگ و بی هنجار شد
بر ره هموار او خس رست و ناهموار شد
وان دهان کز کوچکی نقطه پرگار بود
از فراخی باز همچون دایره پرگار شد
زلف مشک افشان او بر ماه چون زنجیر بود
ریش شلعک کرد و زلفش پیشه چون زنار شد
بر بناگوشی که رنگ او بچشم عاشقان
دسته دسته گل نمودی پشته پشته خار شد
وز لبی کز وی برشک آید عقیق آبدار
چون سفال بیهده بی آب و بیمقدار شد
زر مشت افشار بودی بوسه او را بها
سبلت آورد و سزای تیز مشت افشار شد
صد هزاران جبه و دستار گشت از وی گرو
تا شبی با تاز بازی خفت و بی شلوار شد
زلف او تا دست بازی بود، چنبر وار بود
مرز او تا گند بازی گشت چنبر وار شد
خال او صفار سالار است و او از رشک خال
بوق روشن کرد و بی سالار و بی صفار شد
دست بر دیوار بود آنگه ز بس نغزی که بود
رفت نغزی مسخ گشت و روی در دیوار شد
با جهانی خر فشار از خانه بیرون می نرفت
وز بلای سوزنی از خانمان آوار شد
دولتی روئی بنا میزد که با چندین گنه
صاحب خاص شجاع الدین سپهسالار شد
عالم سعد، احمد مسعود، کز سعد فلک
هرکه با وی یار شد، با وی سعادت یار شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف زیبایی و جذابیت یک معشوق میپردازد. شاعر از ویژگیهای ظاهری معشوق، مانند زلفهای مشکافشان و لبانی که چون عقیق میدرخشد، سخن میگوید و به زیبایی و جذابیتهای او اشاره میکند. همچنین توصیفی از احساسات عاشقانه و تأثیر معشوق بر جهان بیرون و زندگی شاعر ارائه میدهد. در نهایت، شاعر به پیوندی بین خود و معشوق اشاره میکند که به او سعادت و خوشبختی میبخشد.
هوش مصنوعی: در روزگاری سخت و پرچالشی، مسیری که باید صاف و هموار باشد، مملو از مشکلات و موانع شد و بر سر راه او، نامطلوبها و بینظمیها به وجود آمد.
هوش مصنوعی: این دهان که در ابتدا کوچک و مانند نقطهای بود، به مرور زمان و با بزرگ شدن، همچون دایرهای وسیع و گسترده گردید.
هوش مصنوعی: زلفهایش که مانند مشک به زمین میریخت، به سان زنجیری بر روی ماه میدرخشید. موهایش به حالت شل و آشفته درآمد و زلفهایش، چون کمربندی زیبا، به دور صورتش بسته شد.
هوش مصنوعی: بر روی گوش زیبایی که رنگش چشمان عشق را مینوازد و گلهای فراوانی را به یاد میآورد، اکنون مانند پشتههای خاری شده است.
هوش مصنوعی: از لبی که در آن عقیقی با طراوت و زیبا باشد، چنان است که مانند سفالی بیخاصیت و بیارزش، بی آب و بی فایده میماند.
هوش مصنوعی: مشت افشار به طور غیرمستقیم اشاره به قدرت و شدت دارد. در اینجا، بوسه او به عنوان یک هدایتی ارزشمند تلقی میشود که به موی شخص میرسد. این جمله نشاندهنده ترکیبی از عشق و قدرت است، جایی که محبت و احساسات میتوانند تأثیری عمیق و قابل توجه بر زندگی و سرنوشت فرد داشته باشند.
هوش مصنوعی: بسیاری از جبههها و دستارها (نوعی پوشش) به خاطر او (وجود او) رها شدند و او شب را به آرامش خواب رفت و بدون لباس شد.
هوش مصنوعی: موهای او مانند حلقهای در دست بازی بود و زمانی که گندم درو شد، مرز او هم به شکل حلقه درآمد.
هوش مصنوعی: خال او مانند نقش و نگار زیبا و برجستهای است که گویی در ردیف بهترینها قرار دارد. او، به خاطر زیبایی این خال، حسادت کردن را به راه انداخت و به نوعی از مقام و ویژگیهای خود خالی شد.
هوش مصنوعی: دست بر دیوار گذاشته بود و از آنقدر نبوغ و مهارتش، نغزی که در دستش بود، تغییر حالت داد و به شکلی روی دیوار نمایان شد.
هوش مصنوعی: با وجود تمام مشکلات و فشارهای زندگی، او هرگز از خانه خود خارج نمیشد و به خاطر یک مشکل کوچک، زندگیاش به هم ریخت.
هوش مصنوعی: دولتی شکل میگرفت که با وجود اشتباهات زیاد، فردی به نام شجاعالدین سپهسالار در راس آن قرار میگرفت.
هوش مصنوعی: احمد مسعود، که از سعادت آسمانی برخودار است، هرکس که در کنار او باشد و با او همراه شود، به سعادت و خوشبختی خواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نرگس خوشبوی باز از خواب خوش بیدار شد
چشم بی دیدار او باز از در دیدار شد
در چمن با شنبلید و با بنفشه یار شد
سبزه چون دیبا و گل چون نافه تاتار شد
بوی و رنگ سنبل و دیباش بستانخوار شد
[...]
این جهان میسوخت تا از زخم تیغ افگار شد
وان سگی میکرد تا از بیلکی مردار شد
ای بسا تن کوزدست خویشتن در خاک خفت
وی بسا سر کوبپای خویشتن بردار شد
ْآنکه چشمی پر گهر از گریه چونپیکاننمود
با دهانی پر ز خون از خنده چون سوفار شد
[...]
فتنه خفته ز چشم مست تو بیدار شد
خاصه آن ساعت که زلفت نیز با او یار شد
در شب هجرت ببینم روز وصلت را بخواب
گر تواند بخت خواب آلود من بیدار شد
روزگاری ناکشیده محنت هجران تو
[...]
تا به سودای تو دل را عشق و همّت یار شد
نقد جان بر کف نهاد و بر سر بازار شد
ما ز دام خویشتن بینی به کلّی رسته ایم
وای بر مرغی که صید حلقهٔ پندار شد
از گلستان جمالت اهل معنی را چه سود
[...]
بهر خونریز من از خواب صبوی یار شد
ساقیا می ده که بخت خفته ام بیدار شد
یوسف مصری یکی هم از خریداران تست
او نه بهر خود فروشی بر سر بازار شد
کفر زلفت در دلم از بسکه قلاب افکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.