گنجور

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱۲

 

ای جهانت بر جهانداری دلیل

وی خدایت بر خداوندی گواه

وی ز مهر سایه ات خورشید روی

در جهان، آورده هر روزی پگاه

هم جهان جاه را انصاف و امن

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱۳

 

فروغ دیده ی معنی شهاب دولت و دنیا

زهی صیت تو چون گردون جهان را بی سپر کرده

سپهر قدر تو با چرخ در رأفت زده پهلو

زمین حلم تو با کوه دست اندر کمر کرده

ببرق خنجر هندی طفر را رونق افزوده

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱۴

 

ای بصد برهان در بحث حقایق گردون

تا نموده چو توز آغاز جهان برهانی

گه پی افکنده ی از حکمت یویان کاخی

گه بنا کرده در ایوان علوم ایوانی

پرتو رای تو هر چشم خرد را نوری

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱۵

 

دو نتیجه است در جهان وجود

غرض فیض علت اولی

رقم کلک منشی ارزاق

قلم صدر مسند انشی

خلف صدق مقتدای صدور

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱۶

 

دلم ز روح سحرگه سوال کرد به لفظی

چنانکه آب خجل گشت از او به گاه روانی

که چیست در همه عالم به طبع موجب صحت

که کیست در همه گیتی سجود حاتم ثانی

جواب داد دلم را که ای بر اسب تفکر

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱۷

 

زهی نوک کلک تو بحر معانی

زهی لفظ عذب تو عقد لالی

ز عفد لآلیت جان را مفرح

ز بحر معانیت دین را معالی

سپهر جلال تو ز اندیشه بر تر

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱۸

 

ای غایت اندیشهٔ دانش سخنت را

می بوسم و می دارم چون دیده گرامی

شاید که ببندد کمر از لطف سخن‌هات

آب سخن جان سخنگو به غلامی

تو خضری و لطف سخنت آب حیاتست

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۱۹

 

زهی تیر لفظ ترا گاه معنی

خرد ترکشی کرده و روح کیشی

کرا خواند روح القدس روح گیتی

کرا در سخن بود با وحی خویشی

بخاک درت کز فلک پاسخ آید

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » اشعار دیگر » شمارهٔ ۲۰

 

پریرخی که سوم حرف نام او عددیست

که مال آن عدد او راست اول و ثانی

همان عدد را در حرف آخر نامش

چنانکه ضرب کنی گرد و حرف گردانی

ز نام او شوی آگاه و نام مادر او

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

زلف اندر تاب چینی دیگرست

کفرت اندر زلف دینی دیگرست

از زمرد خاتم لعل ترا

تا خط آوردی نگینی دیگرست

کو دلی دیگر که دست عشوه ات

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

شبت ز بهر چه بر روز سایبان انداخت

که روز من به شب تیره در گمان انداخت

که داد جز رخ و زلفت نشان روز و شبی

که آن براین شکن و این گره بر آن انداخت

دو زلف پر گرهت گر نگه کنی دو شبند

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

ز دل بگذر کرا پروای جانست

حدیث دل حدیث کودکانست

نشان دل چه می پرسی که از جان

درین ره یاد کردن بیم جان است

مرا وقتی دلی بودی و عمری

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

با عشق دلی که آشنا نیست

جامست ولی جهان نما نیست

دل آیینه ی خدا نمائیست

گر آنگه بغیر مبتلا نیست

رو، ز آینه رنگ غیر بزدای

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

ترک من دل بردن آئین می کند

بر من بیدل ستم زین می کند

گرد ماه از مشک خرمن می زند

مشک را بر ماه پرچین می کند

چشم مستش پرده ی جان می درد

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

رای مرا چو شیفته روی خویش کرد

روی دلم ز روی کرم سوی خویش کرد

چندین هزار بار مرا مست هر دو کون

زلفش ببوئی از سر هر موی خویش کرد

گاهم کمند لطف ز گیسوی وصل ساخت

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

مقصود ترک اول سالک نجات بود

گنج نجات زیر طلسم ثبات بود

چون قوت ثبات و حیات و نجات یافت

بازش بذروه ی درجات التفات بود

حاصل شدش ز سلوت خلوت خلوص قلب

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

از هنر مرد بهره ور گردد

چون بر صاحب هنر گردد

قطره آب مختصر باشد

چون بدریا رسد گهر گردد

صحبت نیشکر چو یابد آب

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

مرا که گفت که دل بگسل از دیار و زیار

که باد صبح امیدش چو روز من شب تار

دلم بحکم که برتافت مهر از آن سر زلف

کز او شدست پراکنده عقل را سر و کار

روانم ارچه جدا ماند از آن دو نرگس شوخ

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

از نسیم زلفش ای باد سحر

گر خبر داری چرائی بی خبر

چند پیمائی هوا بر کوی او

گر گذر داری ز گردون بر گذر

سایه زلفش سواد چشم تست

[...]

امامی هروی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

نه رای آنکه بترک دیار و یار کنم

نه جای آنکه سر کویش اختیار کنم

نه روی آنکه تحمل کنم ببوی امید

نه روز آنکه شب وصل را شمار کنم

سزای من دلم از دیده در کنار نهاد

[...]

امامی هروی
 
 
۱
۱۴۶۳
۱۴۶۴
۱۴۶۵
۱۴۶۶
۱۴۶۷
۶۴۶۲