مقصود ترک اول سالک نجات بود
گنج نجات زیر طلسم ثبات بود
چون قوت ثبات و حیات و نجات یافت
بازش بذروه ی درجات التفات بود
حاصل شدش ز سلوت خلوت خلوص قلب
گرچه ز نفس غیر حرم سومنات بود
جانش طهارت دو جهان کرد ز آب صدق
در مسجد الحرام و صفا در صفات بود
علم و نظر شد آنچه ملک بود و آدمی
نور بصر شد آنچه جماد و نبات بود
پای نفس چو بر سر ایوان دل نهاد
دنیا و اخرت بر او ترهات بود
در هر قدم که بر در سلطان جان نهاد
نفی دو عالم و عدم کائنات بود
آندم کز آدم و از امامی اثر نبود
چه جای خاک مکه و آب هرات بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یعنی که در صفاتش اندیشه مات بود
میگفت بندهام من و سلطان ذات بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.