سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵
گرفته ای زلب لعل، روی من در زر
چو دیده ای که ترا و مراست درخور زر
وصال سیمبر تو که چون زر است عزیزا
میسرم شود، ار گرددم میسر زر
زچشم پرگهر خویش روی تر دارم
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶
چو باز شد به شکر خنده پستهٔ دهنش
گشاد تنگ شکر طوطی شکر سخنش
فکند نافه ی خود آهو از حسد بر خاک
به پیش چیندو زلف چو نافهٔ ختنش
زبهر خدمت قد چو سرو او در باغ
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷
روزی چو آه خویش، سوی سدره برپرم
با آنکه منتهاست، هم از سدره بگذرم
خاکی است این جهان که به بادی معلق است
بس خاکسارم، ار به جهان سردرآورم
گردون اشهب است مرا بار گیر خاص
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸
نی نی، زهر که هست فروتر، فروترم
خاک رهم، بجز ره ادبار نسپرم
حلقه بگوش و روی پر از چین چو سفره ام
زین روی سرگرفته ام و بسته ی زرم
دایم ز حرص باده-که خونش حلال باد-
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹
صدری که برکشید کفش، ورچه چاکرم
چون تیغ آفتاب به چرخ زره ورم
عالی گهر علی شرف الملک فخر دین
کاسباب دولت است به سعیش میسرم
ای گفته و همه سخنان تو حق، که من
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰
چند از پی نان برپا در پیش کسان چون خوان
خاینده هردونی چون گوشت برای نان
ای روبه پرحیلت، تا کی چو سگان جویی
از بهر یکی من نان، دوری زیکی منان
تا چند کمیت می افتاده ترا در سر
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱
زهی صیت عدلت همه جا گرفته
مقامت محل ثریا گرفته
زکلک سیه فرق زر چهره ی تو
جهان جمله لؤلوی لالا گرفته
نسیمت، جهان خوشتر از خلد کرده
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲
دو عالمی تو و خود را نکو نمیداری
تو را رسد به جهان سرکشیّ و جباری
همت ز عالم امرست جان بیماده
همت ز عالم خلق است جرم مقداری
ستارگانت قوی و آسمانهات اعضاست
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳
به چهره صورت چینی، به زلف مشک تتاری
زغصه مشک بسوزد چو چین به زلف درآری
دلم به خشم سپردی، مکن که نیک نباشد
دلی که هندوی توست ار به دست ترک سپاری
مده چو خاک به بادم اگرچه هست تن من
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴
اشک طوفان سیل کو تا داد گریه دادمی
رفتمی و گریه را، بنیاد نو بنهادمی
چشم تنها نه، که تن با گونه ی خون کردمی
پس چو پرویزن، زهر عضوی، رگی بگشادمی
هم زآه آتشین، از سینه چون برزینمی
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵
هنوز آبصفت پایبستهٔ لایی
گمان مبر که محل صفای الایی
به قرب منزل الا کجا رسی؟ که هنوز
به صد هزار منازل ازین سوی لایی
اگر هوای تن خود کنی عجب نبرد
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱
هین در فکن به جام، شراب مغانه را
پرنور کن ز قبلهٔ زردشت خانه را
سرد است، گرم کن ز تف آتش شراب
این هفت سردسیر خراب زمانه را
هرچند ضد یکدگرند این چهار طبع
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲
در پیش من ز بهر طرب کوزهٔ مل است
و این هردو دست کردهٔ آهل در آمل است
گاهی حدیث من ز غزلهای قمری است
گاهی سماع من ز نواهای بلبل است
گاهی ز بوی باده، در این دست عنبر است
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳
به باغ مردمی خاری نمانده ست
کرم را روزبازاری نمانده ست
جهان خالی شد از مؤمن به یکبار
وزایمان، غیر گفتاری نمانده ست
طبیعت شد به یکباره جفاکار
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴
چو لب تو غنچه نبود، چو رخت سمن نباشد
بر زلف تو چمن را، سر یاسمن نباشد
سخن از دهان تنگت چو شکر شکسته زاید
چه بود خود آن دهانی که شکرشکن نباشد
تو چه محنتی که شادی زتو هیچ جان نبیند
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵
هین در دهید باده که آنها که آگهند
حلقه بگوش این نمط و خاک این رهند
ضدند جان و تن، قدح باده دردهید
تا یک دم از مصاحبت خویش وارهند
رنگی زرنگ باده ندیدند خوبتر
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶
کجا کسی که چو او را صبوح دست دهد
یکی قدح به من پیر نیم مست دهد؟
سماع جان من از نعره ی بلی سازد
می روان من از ساغر الست دهد
به پاش درفتم ارچون پیاله برخیزد
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷
ای نعل من از غمت در آتش
دل سوخته بر دلم هر آتش
نبود عجب ار چو آب گردد
از خجلت روی تو تر آتش
اندر خور چوب شد، که خود را
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸
سرو، نازان شود ز رفتارش
پسته، شیرین شود ز گفتارش
شادی سنبل، بنفشه دمش
برخی پسته ی شکربارش
همه نقش است خط چون مورش
[...]
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹
ای به دو چشم نرگسین آفت روزگار من
طرهٔ بیقرار تو برده ز من قرار من
گرچه خمار وصل تو گشت ملازم سرم
هم به شراب لعل تو، دفع شود خمار من
ای یمنی ستاره بر آرزوی مه رخت
[...]