ای به دو چشم نرگسین آفت روزگار من
طرهٔ بیقرار تو برده ز من قرار من
گرچه خمار وصل تو گشت ملازم سرم
هم به شراب لعل تو، دفع شود خمار من
ای یمنی ستاره بر آرزوی مه رخت
شرط بود که هر شبی دجله کنی کنار من؟
هر سحری زخون دل، مردمک دو چشم من
اطلس سرخ درکشد بر رخ زرنگار من
گر زبخار چشم من نم نشدی بر آسمان
هفت فلک بسوختی از دل پر شرار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عاشقانه و دلتنگی شاعر اشاره دارد. شاعر به زیبایی چشم و چهره معشوق اشاره میکند و میگوید که عشق او آرامش را از او گرفته است. او همچنین به ارتباط میان عشق و دردهای درون اشاره میکند و ابراز میکند که حتی با وجود این درد، عشق و زیبایی معشوق كمرنگ نمیشود. شاعر در آرزوی وصال معشوق است و اشک و ناراحتی خود را در قالب تصویری زیبا از ستارهها و آسمان توصیف میکند. به طور کلی، این شعر از جنگ میان عشق و دردهای آن سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای که زیبایی چشمانت مانند نرگس است، تو باعث آزار و پریشانی من هستی؛ موهای ژولیده و بیانضباط تو، آرامش را از من گرفته است.
هوش مصنوعی: اگرچه به خاطر وصالت مست و خوابآلود شدهام، اما همزمان با نوشیدن شراب سرخ تو، این حال و خمار من هم برطرف خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای ستاره یمنی، تو میدرخشی و بر آرزوی چهرهی زیبایت شرط شده که آیا میتوانی هر شب در کنار من باشی و دجله را آرام کنی؟
هوش مصنوعی: هر بار که صبح میشود و دل من از غم پر شده، دو چشم من مانند دو قطره خون روشنایی خاصی به چهره زیبا و رنگین من میبخشند.
هوش مصنوعی: اگر اشکهای من از چشمانم به زمین نمیریخت، آسمانهای هفتگانه بر اثر آتش دل پرشور من میسوختند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز نگار می کشد چون شتران مهار من
یارکشی است کار او بارکشی است کار من
پیش رو قطارها کرد مرا و می کشد
آن شتران مست را جمله در این قطار من
اشتر مست او منم خارپرست او منم
[...]
آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار من
یار گر اوست، کی شود توبه و زهد یار من؟
باده هجر خوردنم، رنج خمار در تنم
جز ز حلاوت لبش نشکند این خمار من
ای چو تویی نخاسته پهلوی من نشین دمی
[...]
گل ز خجالت آب شد پیش رخ نگار من
سرخ برآمد از حیا لاله ز شرم یار من
مست جمال خود کند عالم امر و خلق را
برقع اگر برافکند ساقی گلعذار من
مست شراب آرزو، کی رهد از خمار غم؟
[...]
ناوک غمزه می زند بر دل من نگار من
صد پی اگر جفا کند، صدق و صفاست کار من
خسرو بی نظیر من، حاکم من، امیر من
دلبر ناگزیر من، باغ من و بهار من
نور من و سرور من، حاضر من، حضور من
[...]
شب چو شکست توبه ام شوخ شرابخوار من
صبح دعاست کار من تا شکند خمار من
هست دلیل اینکه آن مست شبم نواختست
چشم و رخ کبود من روی و سر فگار من
باد چراست جانفزا گرد ز چیست سرمه گون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.