گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶

 

زلف تو مرا بند دل و غارت جان کرد

عشق تو مرا رانده به گرد دو جهان کرد

گویی که بلا با سر زلف تو قرین بود

گویی که قضا با غم عشق تو قران کرد

اندر طلب زلف تو عمری دل من رفت

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷

 

هر که را عشق تو سرگردان کرد

هرگزش چارهٔ آن نتوان کرد

چارهٔ عشق تو بیچارگی است

هر که بیچاره نشد تاوان کرد

سر به فرمان بنهد خورشیدش

[...]

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹

 

روی در زیر زلف پنهان کرد

تا در اسلام کافرستان کرد

باز چون زلف برگرفت از روی

همه کفار را مسلمان کرد

دوش آمد برم سحرگاهی

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

بزیر بالش آن زن نهان کرد

که یعنی خون زن نامهربان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

ز حق درخواستم تا حق چنان کرد

که دفع شرِّ مُشتی بد گمان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۴) حکایت امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه بامور

 

چنین سودی چو هر دم می‌توان کرد

چرا از کاهلی باید زیان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۴) حکایت پیر که پسر صاحب جمال داشت

 

چو خاک افشاند بسیار و فغان کرد

دلی پُر درد سر بر آسمان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

پس آنگه کار آن دختر چنان کرد

که ده گنج روان با او روان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱) حکایت شبلی با مرد نانوا

 

یکی دعوت به زیبایی چنان کرد

که صد دینارِ زر در خرجِ آن کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۹) حکایت شیخ ابوالقاسم همدانی

 

یکی دیگر درآمد همچنان کرد

بدین ترتیب ده کس را روان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۷) حکایت زلیخا

 

زهی چوگان که گویی را چنان کرد

که از مشرق سوی مغرب دوان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۶) حکایت مؤذّن و سؤال مرد از دیوانه

 

چو نام خویشتن حق بی‌نشان کرد

چه گونه یاد او هرگز توان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نهم » (۱۲) حکایت گناه کار روز محشر

 

چو تو معشوق بودی او چنان کرد

که از چشم خود و خلقت نهان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۳) حکایت حسن بصری و شمعون

 

سرای من بهشت جاودان کرد

بفضل خویش دیدارم عیان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۳) حکایت قحط و جواب دادن طاوس

 

اگرچه میغ ترک آسمان کرد

تعجّب گر کنی زان می‌توان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۵) حکایت مرد حریص و ملک الموت

 

کسی کو در چنین عمری زیان کرد

بغفلت عمرِ شیرین را فشان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۷) حکایت آن مرد که پیش فضل ربیع آمد

 

نزد دم تا سخن جمله بیان کرد

بلطفی قصّه زو بستد نشان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۷) حکایت محمود و شمار کردن پیلان

 

نکو زان سود کرد و بد زیان کرد

که هر کس آنچه دارد خرج آن کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۸) حکایت شیخ علی رودباری

 

بزودی باد بیزن هم روان کرد

چو بادی بر سر آن گل فشان کرد

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۰) حکایت شاهزاده و عروس

 

که ابرهیم چون آهنگِ آن کرد

خداوند جهانش امتحان کرد

عطار
 
 
۱
۲
۳