گنجور

 
۱
۲
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

چیزی نشد معلوم من از صحبت فرزانه‌ها

بر قلب رسوایی زدم زین پس من و دیوانه‌ها

از بیم سیل اشک من نیک و بد روی زمین

تا مردمان چشم خود بیرون شدند از خانه‌ها

گر خود تهیدستم چه شد دستی ندارم بر فلک

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

هرکه امشب می نمی‌نوشد به ما منسوب نیست

پارسا در حلقه مستان نشستن خوب نیست

در چنین فصلی که بلبل مست و گلشن پرگل است

گر همه پیمانه عمرست خالی خوب نیست

سرنوشتم را قضا از بس پریشان زد رقم

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

طبعم ز باده چون گل سیراب روشن است

آیینه من است که از آب روشن است

رفتی ز دیده لیک نرفتی ز دل برون

من تیره‌روز و خانه ز مهتاب روشن است

با آنکه در چراغ دو عالم نمانده نور

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

زاهد ز منع تو دل صد بینوا شکست

خون پیاله ریختی و رنگ ما شکست

آگه نیم که سنگ کجا خورده شیشه‌ام

دانم که دل شکسته ندانم کجا شکست

امشب که بود نکهت پیراهن امید

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲

 

نوای من چو ز صد پرده بر یک آهنگ است

چه شد که غنچه صد برگ او به صد رنگ است

ز کودکان نکند مرغ روح مجنون رم

هنوز در دل دیوانه حسرت سنگ است

ازآن چو شعله به یکبار در گرفته دلم

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

شب دل ناشکر من آرام با خنجر نداشت

سینه صد پیکان چشید و دست از افغان برنداشت

تهمتی بود این که گفتم آتش دل مرده است

کز دلم برخاست آه و رنگ خاکستر نداشت

بر سر نظّاره روی تو بر من ناز کرد

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱

 

در مجلسی که احباب شرب مدام کردند

نوبت به ما چو افتاد آتش به جام کردند

اینجا غم محبت، آنجا سزای عصیان

آسایش دو گیتی بر ما حرام کردند

از بس که شیشه‌ها راست، از هر طرف سجودی

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۲

 

گفتم از عشقت کشم دامن گریبان‌گیر شد

سر کشیدم، گردنم تا پای در زنجیر شد

کاوکاو چشمه اندازد ز صافی آب را

آنقدر در گریه کوشیدم که بی‌تاثیر شد

از خدنگ عشق، پیکانی که شد در سینه جمع

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۴

 

کی دواجو بود آن دل که ز دردش دم زد

داغ بی‌دردی آنم که دم از مرهم زد

با خرد روز ازل بر سر سودا بودم

عشق پیش آمد و سودای مرا برهم زد

محنت هجر تو داند که چه با جانها کرد

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷

 

زورم به یک اشاره ابرو نمی‌رسد

هرگز به ناتوانی من مو نمی‌رسد

قمری فکنده طوق به تقلید در گلو

چون گردنش به حلقه گیسو نمی‌رسد

انصاف بین که پای به دامن کشیده‌ام

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸

 

عالمی بر خویش بالیدم چو از من یاد کرد

بنده‌ام تا کرد، گویی بنده‌ای آزاد کرد

صید ما را احتیاج زحمت صیاد نیست

خون گرم از دل روان شد چون ز تیغش یاد کرد

رسم معموری همین در کوچه سیل است و بس

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰

 

هنوز از ناله‌ای صد شعله در جان می‌توانم زد

نوای عندلیبی در گلستان می‌توانم زد

بهار گلشن خونین‌دلان چون بشکفد، من هم

سری چون غنچه بیرون از گریبان می‌توانم زد

هنوزم سینه افسرده یک دوزخ شرر دارد

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵

 

عشاق چه جمعند؟ پریشان شده‌ای چند

با خود ز جنون دست و گریبان شده‌ای چند

مرغان چمن، چاشنی گریه ندانند

خو کرده ز گل با لب خندان شده‌ای چند

دانی چه بود دیده این گریه‌پرستان؟

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۸

 

ازان دل از غم ایام برنمی‌آید

که آفتاب می از جام برنمی‌آید

ز زیر زلف برآمد رخش، که می‌گوید

که آفتاب، گه شام برنمی‌آید؟

بکن به ناخن خود، روی داغ و نام برآر

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴

 

بی درد عشق، شادی و غم را چه اعتبار

بی خاک درگه تو قسم را چه اعتبار

نقد سرشک می‌دهدم دیده دم‌بدم

در کیسه کریم، درم را چه اعتبار

دودی ز شعله بس بودم، داغ گو مباش

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

 

هستیم با تو بر سر عهد قدیم خویش

ما گم نکرده‌ایم ره مستقیم خویش

در بیخودی ز جور تو کردم شکایتی

شرمنده‌ام بسی ز گناه عظیم خویش

هرگز به بخت تیره خود برنیامدم

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱

 

دوش آمد ز سفر مژده که یار آمد پیش

دیده تا فرش‌شدن، پای نگار آمد پیش

می‌کشد شاهد مقصود ز رخساره نقاب

دیده گو بر سر کار آی، که کار آمد پیش

یار می‌آید و غم می‌رود ای مرغ چمن

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱

 

فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع

گلی نچید شبم از بهار گریه شمع

ترشح مژه از التفات داغ بود

به دست شعله بود اختیار گریه شمع

به محفل از پر پروانه برگ گل ریزد

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰

 

بر نیامد یک نوای غم‌فزا از خانه‌ام

دوش خالی بود جای جغد در ویرانه‌ام

گو مکش دست نوازش بر سر من آسمان

من که یک مویم چه آرایش فزاید شانه‌ام

گر نمی‌بارد ز گردون تیره‌بختی بر سرم

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۹

 

در قیدم و گمان که گرفتار نیستم

دارم هزار زخم و خبردار نیستم

گه سینه می‌خراشم و گه ناله می‌کنم

یک دم ز شغل عشق تو بیکار نیستم

جایی نمی‌روم ز گلستان کوی تو

[...]

۹ بیت
قدسی مشهدی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۷