فسرده صحبتم از انتظار گریه شمع
گلی نچید شبم از بهار گریه شمع
ترشح مژه از التفات داغ بود
به دست شعله بود اختیار گریه شمع
به محفل از پر پروانه برگ گل ریزد
ز شاخ شعله، نسیم بهار گریه شمع
هلاک کلبه خویشم که میکشد دایم
فراق خنده صبح و خمار گریه شمع
ز خاک مشهد پروانه گل شکفت و هنوز
نمیرود ز دلش خار خار گریه شمع
چرا شکفته نسوزم که رشته کارم
تمام صرف گره شد چو تار گریه شمع
بود سرشک مرا آبرو ز بخت سیاه
فزاید از دل شب، اعتبار گریه شمع
شهید خصلت پروانهام که بر دل او
نکرد خنده شمشیر، کار گریه شمع
نبرد پیش تو، چندان که سوختم قدسی
سرشک گرم مرا اعتبار گریه شمع
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز سوز عشق بود خارخار گریه شمع
به دست شعله بود اختیار گریه شمع
ز خاک سوخته پروانه را برانگیزد
بنفشه وار، هوای بهار گریه شمع
بیا که تا تو چو گل رفته ای ز بزم برون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.