گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

دمید صبح، چه خسبی چو بخت من برخیز؟

بساز چنگ و برآور خروش رستاخیز

ببوی باده بر آمیز نکهت گل را

که شب بروز بر آمیخت صبح رنگ آمیز

مرا ز مستی دست قدح ستان بنماند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

ای ز روی تو آب بر آتش

دل ریشم متاب بر آتش

ای زرشک خط تو چون خط تو

جگر مشک ناب بر آتش

بجز از خال و چهرة تو زدود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

زهی مالیده رویت لاله را گوش

بما میزد زهی خطّ و بنا گوش

لب لعل تو هر دم عاشقانرا

پر از گوهر کند چون چشمها گوش

شود شیرین دهان تلخ کوشم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

مکن بر من ستم جانا از ین بیش

بکارت می نیاید به بیندیش

لبت خون می چکاند از دل من

نمک خون آورد پیوسته از ریش

مرا دل خود ز جور چرخ ریشست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

گشت آشکاره راز دلم بر زبان اشک

از چشم خلق ازآن بفتاد بسان اشک

افگنده پاره پاره دلم در دهان خلق

زان پاره پاره می‌نهمش در دهان اشک

بردوختست چشم من از خواب تا کشید

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

گر من ز سوز عشق تو یک دم بر آورم

دود از نهاد گنبد اعظم بر آورم

گفتم بنالم از غم عشق تو پیش وصل

هجرت رها نکرد که خوددم برآورم

اشک سناره بر رخ گردون روان شود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

تا دل اندر مهر دلبر بسته ام

در بروی خوشدلی در بسته ام

خوشدلم در عشق آن شیرین پسر

زانکه دل در تنگ شکر بسته ام

گرچه هستم چون کمر در بند او

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

زان شب که با تو دست در آغوش کرده ام

یکباره ترک صبر و دل و هوش کرده ام

هرچ آن نه عشق تست ببازی گرفته ام

هرچ آن نه یادتست فراموش کرده ام

در چشم من شدست یکی دانة گهر

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

من چو بچۀ مهر تو بشکستم

وز دست غم تو بی وفا جستم

فارغ شدم و زبان بد گویان

بر خود چو در وصال تو بستم

از آمدنت طمع چو ببریدم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

گر ترا گویم که عاشق نیستم

یا ز جان یار موافق نیستم

از منت باور مبادا این سخن

زانک در این قول صادق نیستم

عاشقم، عاشق، بآواز بلند

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

جان که در عالم خود او را داشتم

بهر تو نا بوده اش انگاشتم

دیده را با نقش تو پرداختم

سسینه را از مهر تو انباشتم

مطبخ سودای خود یعنی دماغ

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

چو درد دلست این که من درفتادم؟

که در دام عشق تو دلبر فتادم

چه بد کرده بودم که ناگاه ازین سان

بدست تو شوخ ستمگر فتادم

به میدان عشق تو در ، اسب سودا

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

من نه آنم که ز کویت بجفا بر گردم

یا ز عشق تو به صد گونه بلا برگردم

بیقینم که چو زلف تو نیاید بکفم

نافه یی، گر بهمۀ چین و خطا برگردم

جان شود قالب من و تو بر تو کر یک دم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

دروغ بود که من در غمت صبور شدم

خلاف بود که از خدمنت نفور شدم

دراز دیدم در تو زبان نزدیکان

برای مصلحتی یک دو روز دور شدم

در اندرون من از آرزو جگر خون شد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

روی بنمای که دیوانه شدم

رحمتی، کز غمت افسانه شدم

شمع رخسار تو نادیده تمام

من دل سوخته پروانه شدم

آشناییّ غمت بود سبب

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

عید کنون عید شد که روی تو دیدم

کار کنون راست شد که در تو رسیدم

با چه برابر کنم چنین دو سعادت

من که مه عید را بروی تو دیدم

جان و جوانی بباد دادم از یراک

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷

 

چه جفا بود کز آن ترک ختن نشنیدم

چه محالات کز آن عهد شکن نشنیدم

هر کسی را گوید کو را دهنی هست، و لیک

من بسی جستم و جز نام دهن نشنیدم

تا بدیدم که سمن رنگ رخش بر خود زد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

مرا که زهره نباشد که در رخت نگرم

بیا بگو که ز وصل تو بر چگونه خورم؟

بچشم من نرد گردت ار بسی کوشم

بگرد تو نرسد چشمم ار بسی نگرم

بدولت غم تو آتش دلم زنده ست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

نه دسترسی به یار دارم

نه طاقت انتظار دارم

هر جور که از تو بر من آید

از گردش روزگار دارم

در راه غمت کنم هزینه

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

 

امید راحت از عالم ندارم

اگر شادیست ورغم هم ندارم

اگر افزون شود خرّم نگردم

وگر نقصان کند ماتم ندارم

همه عالم دمست و این عجبتر

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸