چو درد دلست این که من درفتادم؟
که در دام عشق تو دلبر فتادم
چه بد کرده بودم که ناگاه ازین سان
بدست تو شوخ ستمگر فتادم
به میدان عشق تو در ، اسب سودا
همی تاختم تیز و در سر فتادم
بدین گونه هرگز نیفتادم ار چه
درین شیوه صد بار دیگر فتادم
مرا با چنین صبر و دل عشق بازی
نبود اختیاری ، ولی در فتادم
ز غرقاب این غم رهایی نیابم
که در موج دیده چو لنگر فتادم
خیال لب و زلف و رویش بدیدم
بسر در گل و مشک و شکر فتادم
بلغزید دستم از آن زلف مشکین
بدان چاه سیمینش اندر فتادم
در آن چاه جانم خوش افتاد لیکن
ز بدبختی خویش بر در فتادم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه درد دلست اینچه من درفتادم
که در دام مهر تو دلبر فتادم؟
چه بد کرده بودم که ناگه ازینسان
به دست تو شوخ ستمگر فتادم؟
مرا با چنین دل سر عشقبازی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.