عید کنون عید شد که روی تو دیدم
کار کنون راست شد که در تو رسیدم
با چه برابر کنم چنین دو سعادت
من که مه عید را بروی تو دیدم
جان و جوانی بباد دادم از یراک
بوی سر زلف تو زیاد شنیدم
در هوس آن که بر خط تو نهم سر
سوی تو همچون قلم بفرق دویدم
راه چو زلفت دراز بود و چو شانه
پای شدم جمله و بسر ببریدم
شرح یکی از هزار هم نتوان داد
آنچه من از دست فرقت تو کشیدم
در طلب آفتاب روی تو چون صبح
دم نزدم من که پیرهن ندریدم
دولت وصل تو یار من شد و آخر
جان خود از دست هجر باز خریدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر درباره شادی و شگفتی خود از دیدن محبوب سخن میگوید. او بیان میکند که چگونه دیدن روی محبوبش او را در وضعیت جدیدی قرار داده و زندگیاش را تغییر داده است. او از احساسات عمیق و فشردگی درد جدایی و تلاشهایش برای رسیدن به محبوب میگوید. همچنین اشاره میکند که از شدت عشق و اشتیاق، جان و جوانیاش را به خاطر محبوب فدای کرده و در تلاش برای وصال به اوست. در نهایت، او حقیقتی عمیق را بیان میکند که باوجود تمام سختیها، دست یافتن به عشق و وصل، ارزش تمام رنجها را دارد.
هوش مصنوعی: اکنون یک جشن حقیقی برپا شده است چون توانستم چهرهات را ببینم. حالا همه چیز درست شده است چون به تو دست یافتم.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم چنین دو خوشبختی را با هم مقایسه کنم، وقتی که زیبایی را در روز عید بر چهره تو مشاهده کردم؟
هوش مصنوعی: من جان و جوانیام را به خاطر تو از دست دادم، زیرا بوی زیبای موهایت به قدری به مشامم رسیده که نتوانستم خودم را کنترل کنم.
هوش مصنوعی: در آرزوی این هستم که سرم را به خط تو بگذارم، مانند قلمی که بر روی کاغذ میدود، به سمت تو حرکت کردم.
هوش مصنوعی: راهی که در پیش است، همانند زلفت طولانی است و من مانند شانهای پا به پا شدم و همه چیز را از سر گذراندم.
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که بخواهم توضیح دهم و از دردهایی که بر اثر دوری تو تحمل کردهام بگویم، باز هم نمیتوانم آن را به طور کامل بیان کنم.
هوش مصنوعی: در جستجوی نور چهره تو، مانند صبح زود صدایی از من به گوش نرسید، زیرا که من همچنان در حال انتظار هستم و خود را برای این دیدار آماده نکردهام.
هوش مصنوعی: خوشبختی و نعمت وجود تو به من رسید و در نهایت، جانم را که در دوری تو از دست داده بودم دوباره به دست آوردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز رسیدم جمالِ دوست بدیدم
وز لبِ شیرینِ او به کام رسیدم
در عرصاتِ شبِ فراق معیّن
روزِ قیامت هزار بار بدیدم
باز نیارم به صد هزار زبان گفت
[...]
روی تو دیدم ز عمر دست کشیدم
چشم مو کاش کور مرفت که تور نمدیدم
ای بچه آهوی چین بروکه مو امروز
هرچه دویدم ردت، بذت نرسیدم
ابرو و چشمای تو چار آس و تو شاهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.