گنجور

 
۱
۲
۳
۱۸
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۶

 

نسیم صبحدم ای روح بخش روح فزای

به کوی دوست گذر مشکبیز و غالیه سای

ز گرد ره چو بر آن خاک در زنی نفسی

پس از اجازت دربان زمین ببوس و درآی

ببند دست به خدمت و گر مجال شود

[...]

۹ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۷

 

وای من وای من ز عشق تو وای

من جوی الحب من یحن سوای

شد شب تار روز منتظران

همچو مه یک شبی به بام برآی

جان درآمد به محمل تو روان

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۸

 

ساختم چشم راست بهر تو جای

راست شد جا کرم نمای و درآی

کهنه شد دور ماه و نوبت توست

ز ابروی خود مه نوی بنمای

کرده ام از دو دیده پای و ز اشک

[...]

۸ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۱

 

تویی آن آفتاب عالم آرای

که داری در دل هر ذره ای جای

جمالت را عماری در عمارت

نمی گنجد سوی ویران ما آی

مپوش از ما به ما نور رخ خویش

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۴

 

چند باشم چشم بر در، گوش بر آواز پای

روزی از راه ترحم بر من بیدل درآی

گرچه برجا مانده ام در کنج هجر از ضعف تن

چون رسد آواز پایت برجهم بیخود ز جای

تا تو نگشادی در غمخانه ام نگشاد بخت

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » رسالهٔ اربعین » (۶) مَنْ لَمْ یَشْکُرِ النَّاسَ لَمْ یَشْکُرِ اللهَ. (جامع الترمذی)

 

به تو نعمت ز دست هر که رسد

نِه به میدان شکرگویی، پای

کی به شکر خدا قیام کند

تارکِ شکرِ بندگان خدای

۲ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - منظوم شد این وقت توجه به مدینه

 

یک طرف بانگ حدی یک جانب آواز درای

از گران جانی بود آن را که ماند دل به جای

ناقه چون ذکر حبیب و منزل او بشنود

گرچه باشد در گرانی کوه گردد بادپای

لیلی اندر حی چو گل بگشاد گویی پیرهن

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در لباس مجاز گفته شده است

 

طال شوقی الیک یا مولای

بنما آن رخ جهان آرای

رفت عمرم به درد حرمان آه

سوخت جانم به داغ هجران وای

لاف عشقت بسی زنند ولی

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - این نیز طریقه مجاز است

 

ای روی تو ماه عالم آرای

چون ماه ز پرده روی بنمای

چون طره تو شکسته حالیم

بر حال شکستگان ببخشای

گفتی سخنی و لب گزیدی

[...]

۷ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴ - پند مأمون به فرزند خویش

 

هر که را از خلیفگی خدای

نشود سیر نفس بد فرمای

۱ بیت
جامی
 

جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۷۳ - حکایت بر سبیل تمثیل

 

دو سفیه زبان به هرزه گشای

به تعصب شدند و هرزه درای

۱ بیت
جامی
 
 
۱
۲
۳
۱۸
 
تعداد کل نتایج: ۳۴۲