لله الحمد قبل کل کلام

بصفات الجلال والاکرام

حمد او تاج تارک سخن است

صدر هر نامه نو و کهن است

خامه چون تاج نامه آراید

[...]

جل من لااله الا هو

لا تقل کیف هو و لا ما هو

کل فی نعت ذاته الالسن

حار فی نور و جهه الأعین

لمعات جمال او ظاهر

[...]

دوربینان بارگاه الست

بیش ازین پی نبرده اند که هست

ذات پاکش ز چونی و چندی

هستی ساده از نشانمندی

در مکین و مکان چه فوق و چه تحت

[...]

وصف حق حق به خود تواند گفت

این گهر را خرد نداند سفت

شرح اوصاف ذات او ده ازو

کس نداند صفات او به ازو

هر چه خود را به آن کند توصیف

[...]

ای ظهور تو با بطون دمساز

وی بروز تو با کمون همراز

احدی لیک مرجع اعداد

واحدی لیک مجمع اضداد

اولی و تو را بدایت نی

[...]

جامی از گفتگو ببند زبان

هیچ سودی ندیده چند زیان

پای کش در گلیم گوشه خویش

دست بگشا به کسب توشه خویش

شیوه گوشه گیری از سر گیر

[...]

ای دل و دیده خاک نعلینت

رشته جان شراک نعلینت

شد ادیم رخم به خون جگری

تا چو نعلین زیر پا سپری

بیدلی کرد در وفای تو سود

[...]

حق چو داد از پی اطیعواالله

به اطیعواالرسول ما را راه

حرف دیگر نزد به لوح بیان

جز اولواالامر منکم از پی آن

چون اولواالامر ساخت پیرایه

[...]

ای به شاهی بلند آوازه

کردی آیین خسروی تازه

دل تو نقد عدل راست محک

نیست چون دال و لام ازو منفک

شد چو با عین عاطفت دل تو

[...]

روزی از روزها کلیم خدا

که زدی گام در حریم وفا

در شبانی به ره نهاد قدم

بره ای کرد ناگه از رمه رم

بره هر سو دوان و او در پی

[...]

چیست دانی به زیر چرخ اثیر

حکمت اندر وجود شاه و امیر

تا بود پشت بی پناهان را

تا دهد داد دادخواهان را

نیکخواه جهانیان باشد

[...]

چیست عدل آنکه بگذری ز فضول

نکنی از طریق شرع عدول

شرع را نصب عین خود سازی

چشم بر غیر آن نیندازی

چون گماری به کار اندیشه

[...]

هر که را دل به عدل شد مایل

طمع از مال خلق گو بگسل

طمع و عدل آتش و آبند

هر دو یکجا قرار کی یابند

چون بکوبد طمع در مسکن

[...]

با پسر گفت یک شبی مأمون

کای در اقبال و بخت روزافزون

چون رسد نوبت خلافت تو

حرص دنیا مباد آفت تو

هر که را از خلیفگی خدای

[...]

جامی اطناب در سخن نه سزاست

قصه کوتاه کن که وقت دعاست

نه دعایی که شاعرانه بود

از ره صدق بر کرانه بود

خواهی آنها ز ایزد متعال

[...]

ای کشیده به کلک وهم و خیال

حرف زاید به لوح دل همه سال

گشته در کارگاه بوقلمون

تخته نقشهای گوناگون

چند باشد ز نقش های تباه

[...]

هر که حق داد نور معرفتش

کاین باین بود صفتش

جان به حق تن به غیر حق کاین

تن ز حق جان ز غیر حق باین

ظاهر او به خلق پیوسته

[...]

ذکر گنج است و گنج پنهان به

جهد کن داد ذکر پنهان ده

به زبان گنگ شو به لب خاموش

نیست محرم درین معامله گوش

به دل و جان نهفته گوی که دیو

[...]

حرفها را به وقت نطق و بیان

شفه آمد منصه اعلان

گر تأمل کنی درین کلمه

بنگری حال حرفهاش همه

بی گمان دانمت به آن گروی

[...]

نیست لا اله الا الله

به حقیقت بجز سه حرف اله

جمله اجزای این خجسته کلام

شد ز تکرار این حروف تمام

گر بجویی درین کلام شگرف

[...]