بخش ۷ - در خطاب زمین بوس حضرتی که نقش خاتم نبوتش خاتم النبیین است و طراز خلعت رسالتش سیدالمرسلین صلی الله علیه و آله و سلم
ای دل و دیده خاک نعلینت
رشته جان شراک نعلینت
شد ادیم رخم به خون جگری
تا چو نعلین زیر پا سپری
بیدلی کرد در وفای تو سود
که چو نعلین رخ به پای تو سود
خاک نعلینت ار نه دسترس است
گردی از نعل مرکب تو بس است
در رهت خاکم از سر فاقه
گه فرس ران بر آن و گه ناقه
روی مجنون بر آن زمین اولی
که بود پای ناقه لیلی
ای خوش آن سرزمین که منزل توست
یا بر آنجا گذار محمل توست
هر کجا بگذری چو باد بهار
ندمد جز شمیم مشک تتار
ارض بطحا که زیر پای تو بود
خاک نعلین عرش سای تو بود
ریگش آید به چشم اهل نظر
خوشتر از خرد کرده لعل و گهر
می زند سنگریزه رودش
طعنه بر بحر و در منضودش
خاک یثرت که با گلت آمیخت
آبروی زمین روضه بریخت
هر گیاهی کز آن زمین خیزد
نافه در جیب یاسمین ریزد
خس و خاری که روید از دمنش
ننگ آید ز سوری و سمنش
ساحت روضه ات که کعبه نماست
حرم عصمت و حریم صفاست
کی بود با دل ز غم رسته
جامی احرام آن حرم بسته
برده با چهره غبار آلود
سوی آن روضه شریف سجود
کی بود ز آب چشم و خون جگر
شسته رخساره ها ز گرد سفر
پیش آن بارگاه نورانی
سوده بر خاک راه پیشانی
کی بود کی میان منبر و قبر
کرده صد چاک جیب خرقه صبر
گرد آن منزل بهشت نشان
رفته در دیده سرشک فشان
کی بود کز برای روزبهی
خاطر پر امید و دست تهی
رو در آن قبله گاه حشمت و ناز
پیش سینه نهاده دست نیاز
دمبدم در معنیی سفته
خالی از لاف و دعویی گفته
یا نبی الله السلام علیک
انما الفوز و الفلاح لدیک
به سلام آمدم جوابم بده
مرهمی بر دل خرابم نه
بس بود جاه و احترام مرا
یک علیک از تو صد سلام مرا
خواهم از شوق دستبوس تو مرد
دست بیرون کن از یمانی برد
مهر روی تو هوش برد از من
بنما روی خود ز برد یمن
چون تویی دیده ور به باغ بلاغ
همچو نرگس ز سرمه ما زاغ
سویم افکن ز مرحمت نظری
باز کن بر رخم ز لطف دری
مهر بگشا ز حقه یاقوت
روح را کام بخش و دل را قوت
زاری من شنو تکلم کن
گریه من نگر تبسم کن
تلخ شد کام من ز بخت نژند
ساز شیرین ز لعل شکر خند
لب بجنبان پی شفاعت من
منگر در گناه و طاعت من
گر نرفتم طریق سنت تو
هستم از عاصیان امت تو
مانده ام زیر بار عصیان پست
افتم از پای اگر نگیری دست
رحم کن بر من و فقیری من
دست ده بهر دستگیری من
خود به دست تو کی رسد دستم
اینقدر بس که در رهت پستم
پست بودن به راه تو خوشتر
کز بلندی به عرش سودن سر
عرش چون خاک شد به راه تو پست
تا رسیدش به پایبوس تو دست
فیض جانها ز جان پاک تو باد
عرش و مادون عرش خاک تو باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و ارادت خود به یک شخصیت مقدس و والا اشاره میکند. او از خاک نعلین این شخصیت به عنوان نمادی از احترام و انس میگوید و میگوید که جانش را به خاطر او فدای میکند. شاعر به زیبایی و صفای زمینهایی که این شخصیت در آنجا قدم گذاشته و تأثیر آنها بر طبیعت اشاره میکند. او همچنین از حالتی که در برابر این شخصیت دارد، ابراز ناراحتی و اشتیاق میکند و از او درخواست رحمت و کمک دارد. در نهایت، شاعر با طلب شفاعت و طلب یاری از او، به خود فروتنی و بندگی خویش اعتراف میکند و میگوید که افتادگی در راه او برایش ارجمندتر از بلندی در عرش است.
هوش مصنوعی: ای دل و دیده، خاک زیر پای تو، جوهر جان من است و رشته وجودم به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: رنگ پوست من به خون دل تغییر کرده است تا مانند پایی که زیر نعلین مینشیند، در برابر آسیبها از خود محافظت کنم.
هوش مصنوعی: بیوفایی تو باعث شد که دل من بیقرار شود، زیرا همچنان که نعلین به پا میشود، تو نیز در دلم جا گرفتهای.
هوش مصنوعی: اگر به خاک نعلینت دسترسی ندارم، گرد و غبار نعل اسب تو برایم کافی است.
هوش مصنوعی: در مسیر تو من با کمال افتادگی و احساس حقارت پیش میروم، گاهی بر اسب سوار میشوم و گاهی بر شتر، فقط برای اینکه بتوانم در خدمت تو باشم.
هوش مصنوعی: مجنون در جایی که لیلی قدم گذاشته، ایستاده و به یاد او میاندیشد. این مکان، نخستین جایی است که شتر لیلی پا گذاشته است و برای مجنون یادآور لحظات عشقش به اوست.
هوش مصنوعی: ای کاش سرزمینی که در آن سکونت داری، یا جایی که تو در آن حضور داری، برایم خوشایند باشد.
هوش مصنوعی: هر جا که از کنارت عبور کنی، مانند نسیم بهاری نخواهد وزید، مگر اینکه بویی از مشک و عطر دلپذیری همراه داشته باشی.
هوش مصنوعی: زمینی که زیر پاهای تو قرار داشت، به گونهای است که خاک نعلین آن، سایهسار عرش الهی به شمار میرود.
هوش مصنوعی: ریگ عادی و بیارزش به نظر اهل نظر زیباتر و باارزشتر از گوهر و جواهرهای خرد شده است.
هوش مصنوعی: رود با سنگریزههایش به دریا طعنه میزند و در دلش احساساتی دارد که به ظاهر نمیتواند نشان دهد.
هوش مصنوعی: خاک سرزمین تو که با گلهای تو درهم آمیخته، باعث زینت و زیبایی زمین شده است.
هوش مصنوعی: هر گیاهی که از آن زمین رشد میکند، عطر و خوشبویی مانند نافه یاس را برمیافزاید.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان به چیزی که از ریشههای ناپاک و زشت برخاسته، افتخار کرد؛ حتی اگر ظاهری زیبا داشته باشد.
هوش مصنوعی: جایگاه گلستان تو که مانند کعبه است، مکانی مقدس و حریم پاکی و پاکیزگی میباشد.
هوش مصنوعی: کیست که دلش از غم رهایی یافته و شوق زیارت خانهی کعبه را در دل دارد؟
هوش مصنوعی: یک بنده با چهرهای غبارآلود به سوی آن باغ و مکان مقدس سجده میکند.
هوش مصنوعی: چه کسی با اشک و خون دل، چهرهها را از غبار سفر شستشو داده است؟
هوش مصنوعی: در پیش آن مکان روشن که بر خاک افتاده، سر خود را به خاک میسایم.
هوش مصنوعی: چه کسی است که در میان منبر و قبر، صد بار جیب خرقه صبرش را چاک کرده است؟
هوش مصنوعی: اشکهای من حاکی از غم و اندوهی است که از دوری آن مکان بهشتی در چشمانم میریزد.
هوش مصنوعی: چه کسی بود که به خاطر روزگاری بهتر، با امیدواری زیاد اما بیچیزی به سوی زندگی حرکت کند؟
هوش مصنوعی: در مکانی که زینت و زیبایی خاصی دارد، چهرهام را به سوی آن دلبرانه نگه داشتهام و دستانم را به علامت درخواست و نیاز بر سینهام گذاشتهام.
هوش مصنوعی: هر لحظه به معنایی از سخنانی که بیاساس و پر از لاف و ادعا هستند، اشاره میکنم.
هوش مصنوعی: ای نبی خدا، سلام بر تو! پیروزی و کامیابی تنها در دست توست.
هوش مصنوعی: به دیدن تو آمدهام، لطفاً پاسخی به من بده. آیا نمیخواهی مرهمی برای دل زخمیام باشی؟
هوش مصنوعی: یک سلام از تو برای من به اندازهی همهی احترام و مقامها کافی است.
هوش مصنوعی: با اشتیاق و محبت میخواهم تو را به آغوش بگیرم، پس دستت را از یم آن لطافت بیرون بیاور.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو چنان مرا دچار خود کرده است که دیگر نمیتوانم به چیزی غیر از تو فکر کنم. لطفا چهرهات را به من نشان بده، همچون چهرهای که به سرزمین یمن تابیده است.
هوش مصنوعی: وقتی تو با دید باز و آگاهی به باغ زیباییها مینگری، مانند نرگسی میشوی که به خاطر سرمهکاریاش، ما زاغها را تحتتأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: به سمت من توجه کن و با لطفی که داری، نگاهی مهربانانه به من بینداز.
هوش مصنوعی: عشق و محبت را از حقیقت زندگی نمایان کن، تا جان را سیراب و دل را قوی و پرانرژ کند.
هوش مصنوعی: به صدای نالههایم گوش کن و دربارهاش صحبت کن، به چشمانم که پر از اشک است نگاه کن و لبخند بزن.
هوش مصنوعی: زندگیام به خاطر حوادث ناخوشایند تلخ شده است، اما از لذتهای شیرین و دلپذیر هم بینصیب نیستم.
هوش مصنوعی: لبهایت را حرکت بده و برای من شفاعت کن، به گناهان و کارهای نیکویم نگاه نکن.
هوش مصنوعی: اگرچه من در مسیر تو نرفتهام، اما هنوز از گناهکاران مسلمانان تو هستم.
هوش مصنوعی: در زیر بار گناهان سنگین ماندهام و اگر کمک نکنی، ممکن است از پا بیفتم و شکست بخورم.
هوش مصنوعی: به من رحم کن و چون فقیرم، دستی به کمکم دراز کن.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم به تو دسترسی پیدا کنم، وقتی که من در راه تو به این اندازه کوچک و حقیر هستم؟
هوش مصنوعی: برتری و بلندمرتبه بودن در بالاترین مقامها هیچ ارزشی ندارد، اگر این مقام با انسانیتم و راهی که میخواهم پیش بگیرم در تضاد باشد. ترجیح میدهم در راه راست و درست باشم هرچند که از نظر اجتماعی در مرتبه پایینتری قرار بگیرم.
هوش مصنوعی: زمانی که عرش و آسمان مانند زمین فرو افتاد، به خاطر محبت و ارادت تو، آنچنان که دستش به پای تو رسید.
هوش مصنوعی: رحمت و نعمتهای روحی و معنوی از وجود خالص و پاک تو سرچشمه میگیرد و همه موجودات، از بالاترین عرش تا پایینترین زمین، وابسته به تو هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.