بخش ۱۶ - گفتار در ترغیب مسترشدان آگاه بر مداومت کلمه طیبه لااله الاالله که مفتاح گنج سعادت و مصباح کنج عبادت است
ای کشیده به کلک وهم و خیال
حرف زاید به لوح دل همه سال
گشته در کارگاه بوقلمون
تخته نقشهای گوناگون
چند باشد ز نقش های تباه
لوح تو تیره تخته تو سیاه
حرف خوان صحیفه خود باش
هر چه زاید بشوی یا بتراش
دلت آیینه خدای نماست
روی آیینه تو تیره چراست
صیقلی وار صیقلی می زن
باشد آیینه ات شود روشن
هر چه فانی ازو زدوده شود
وانچه باقی در او نموده شود
صیقل آن اگر نه ای آگاه
نیست جز لااله الاالله
لا نهنگیست کاینات آشام
عرش تا فرش در کشیده به کام
هر کجا کرده آن نهنگ آهنگ
از من و ما نه بوی مانده نه رنگ
هست پرگار کارگاه قدم
گرد اعیان کشیده خط عدم
نقطه ای زین دوایر پر کار
نیست بیرون ز دور این پرگار
چه مرکب درین فضا چه بسیط
هست حکم فنا به جمله محیط
بلکه مقراض قهرمان حق است
قاطع وصل کل ما خلق است
هر چه سر می زند ز جیب بقا
می برد بر قدش قبای فنا
هندوی نفس راست غل دو شاخ
تنگ کرده بر او جهان فراخ
کش کشانش دو شاخه بر گردن
می برد تا به خدمت ذوالمن
دو نهال است رسته از یک بیخ
میوه شان نفس و طبع را توبیخ
باشد این میوه تلخ اول کار
وآخر آرد حلاوت بسیار
کرسی لا مثلثیست صغیر
اندر او مضمحل جهان کبیر
هر که روی از وجود محدث تافت
ره به کنجی ازان مثلث یافت
عقل داند ز تنگی هر کنج
که در او نیست ما و من را گنج
بوحنیفه که در معنی سفت
نوعی از باده را مثلث گفت
هست بر رای او به شرع هدی
آن مثلث مباح و پاک ولی
این مثلث به کیش اهل فلاح
واجب و مفترض بود نه مباح
زان مثلث کسی که زد جامی
شد ز مستی زبون هر خامی
زین مثلث کسی که یک جرعه
خورد بختش به نام زد قرعه
جرعه راحتش به جام افتاد
قرعه دولتش به نام افتاد
چون تو از تنگنای رخنه لا
جستی افتاد کار با الا
گرچه لا داشت تیرگی عدم
دارد الا فروغ نور قدم
گرچه لا بود کان کفر جحود
هست الا کلید گنج شهود
چون کند لا بساط کثرت طی
دهد الا ز جام وحدت می
آن رهاند ز نقش بیش و کمت
وین رساند به وحدت قدمت
تا نسازی حجاب کثرت دور
ندهد آفتاب وحدت نور
دایم آن آفتاب تابان است
از حجاب تو از تو پنهان است
گر برون آیی از حجاب دویی
مرتفع گردد از میانه دویی
در زمین و زمان و کون و مکان
همه او بینی آشکار و نهان
هست ازان برتر آفتاب ازل
که در او افتد از حجاب خلل
تو حجابی ولی حجاب خودی
پرده نور آفتاب خودی
گر زمانی ز خود خلاص شوی
مهبط فیض نور خاص شوی
جذب آن فیض یابد استیلا
هم ز «لا» وارهی هم از «الا»
نفی و اثبات بار بربندند
خاطرت زیر بار نپسندند
گام بیرون نهی ز دام غرور
بهره ور گردی از دوام حضور
هم به وقت شنیدن و گفتن
هم به هنگام خوردن و خفتن
از همه غایب و به حق حاضر
چشم و جانت بود به حق ناظر
سکر و هشیاریت یکی گردد
خواب و بیداریت یکی گردد
دیده ظاهر تو بر دگران
دیده باطنت به حق نگران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی کنکاش در ذات وجود و حقیقت هستی میپردازد. شاعر به تشریح دو بُعد وجود، یعنی «لا» و «الا» میپردازد؛ «لا» به معنی عدم و فنا و «الا» به معنی وجود و حقیقت جاوید. او همچنین به تصورات و تخیلات انسان اشاره میکند که ذهن را مشغول میکنند و بر ایما و احساسات او تأثیر میگذارند.
سپس شاعر به حکمت عدم و وجود اشاره میکند و میگوید که آگاهی از این دو بُعد، انسان را به روشنایی و درک حقیقت رهنمون میشود. او همچنین بر نقش عقل و وجود معرفت در کشف حقیقت تأکید میکند و از لزوم رهایی از حجابهای خودی و کثرت برای رسیدن به وحدت سخن میگوید.
در نهایت، شاعر به انسجام و وحدت در عالم هستی اشاره کرده و میگوید که اگر انسان بتواند از حجاب خود و تعصباتش رهایی یابد، به حقیقت و نور الهی نزدیکتر خواهد شد و درک بهتری از وجود خود و جهان پیرامون خواهد داشت.
هوش مصنوعی: ای کسی که به قلم خیال و وهم رسیدهای، تمام سخنان در دل من، هر سال مینویسی.
هوش مصنوعی: در کارگاه بوقلمون، انواع نقوش مختلف دیده میشود.
هوش مصنوعی: چند نقشی که بر لوح تو باقی مانده، میتواند سیاه و خراب باشد.
هوش مصنوعی: با صدای خودت سخن بگو و آنچه ناخواسته و اضافی است را پاک کن یا اصلاح کن.
هوش مصنوعی: دل تو مانند آینهای است که خداوند را نشان میدهد، اما چرا روی این آینه تیره و کدر است؟
هوش مصنوعی: به روشنی و صفای دل خود بپرداز تا همچون آینه ای درخشان و روشن شوی.
هوش مصنوعی: هر چیزی که زوالپذیر است از آن جدا میشود و آنچه که پابرجا و ماندگار است در آن ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: اگر تو در این زمینه تجربه و دانش نداری، تنها چیزی که میتوانی بگویی "لا اله الا الله" است.
هوش مصنوعی: دریایی است که تمام هستی از عرش تا فرش را به کام خود میکشد و زیر سلطه دارد.
هوش مصنوعی: هرجا که آن نهنگ به سوی من آمده است، دیگر نه اثری از من مانده و نه رنگ و بویی از ما.
هوش مصنوعی: در کارگاه هستی، پرگار وجود به دور آیندگان میچرخد و سرنوشتشان را در دایرهای از عدم ترسیم میکند.
هوش مصنوعی: نقطهای از این دایرههای پرکار وجود ندارد که خارج از دایره این پرگار باشد.
هوش مصنوعی: همه چیز در این فضا تحت تأثیر سرنوشت زوال و فنا قرار دارد، چه چیزهایی که به صورت مرکب و پیچیده هستند و چه چیزهایی که ساده و بیپیرایهاند.
هوش مصنوعی: اما اینجا، نیروی جداییبخش حقیقت به وضوح احساس میشود که به طور قطعی تمام روابط و اتصالاتی را که در جهان وجود دارد، قطع میکند.
هوش مصنوعی: هر چه در این زندگی به دست میآید، در حقیقت از وجود ابدی به ما میرسد و به قدری ارزشمند است که ناپایداری و فانی بودن آن را تحتالشعاع قرار میدهد.
هوش مصنوعی: نفس انسانی مانند یک هندوی قوی و سرسخت است که با دو شاخ خود، فضای وسیع جهان را به تنگی کشیده است.
هوش مصنوعی: با زحمت و تلاش، او را به طرفی میبرد تا به خدمت کسی با قدرت و بزرگی برساند.
هوش مصنوعی: دو درختی که از یک ریشه رشد کردهاند، میوههایشان نفس و طبع هستند و تو به آنها توبیخ میکنی.
هوش مصنوعی: این میوه در ابتدا طعم تلخی دارد، اما در نهایت شیرینی و لذت زیادی به همراه میآورد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که دنیای ما در مقیاس کوچک و کماجراست، همانطور که یک کرسی مثلثی در جهان بزرگتر و پیچیدهتر وجود دارد. هر چیزی که در این کرسی قرار دارد، تاثیرات و تغییرات آن در جهان بزرگتر را تحت شعاع قرار میدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از وجود تازه و نورویی روی برگرداند، راهی به گوشهای از آن مثلث پیدا کرد.
هوش مصنوعی: عقل میداند که در هر گوشهای که ما و تو وجود نداشته باشیم، تنگی و کمبود وجود دارد.
هوش مصنوعی: بوحنیفه به نوعی از شراب اشاره کرده که در شکل مثلثی قرار دارد و به نوع خاصی از معانی تعلق دارد.
هوش مصنوعی: در نظر او، بر اساس دین، هدایت وجود دارد و آن مثلث، چیزی است که مجاز و خالص است.
هوش مصنوعی: این مثلث برای کسانی که به دنبال کامیابی و نجات هستند، ضروری و لازم است و نمیتوان آن را بیقید و شرط تلقی کرد.
هوش مصنوعی: کسی که در میهمانی معرکهای شرکت کرده و از شراب مینوشد، به خاطر مستی و بیخبریاش، به هیچکس توجهی ندارد و در حال حاضر در دنیای خودش به سر میبرد.
هوش مصنوعی: کسی که از این مثلث یک جرعه بنوشد، بخت و اقبالش با خوششانسی پیوند میخورد.
هوش مصنوعی: نوشیدن یک جرعه آرامش به او رسید و سرنوشت خوشبختیاش رقم خورد.
هوش مصنوعی: وقتی تو از آن تنگی و محدودیت خارج شدی، کار به خوبی پیش رفت.
هوش مصنوعی: اگرچه darkness of absence دارد، اما نور وجود پیشینی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه کفر و انکار حقیقت وجود دارد، اما کلید ورود به دنیای شناخت و آگاهی در دست خود ماست.
هوش مصنوعی: وقتی که خداوند، دنیای پر از تنوع و اختلاف را به هم میزند، جز از طریق نوشیدن جام یکی بودن و وحدت، امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: کسی که از محدودیتها و تفاوتها رهایی مییابد، به ما کمک میکند تا به یکپارچگی و اتحاد برسیم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که حجاب و فاصله بین خود و حقیقت را کنار نکشی، نور واقعی و یگانگی وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: خورشید همیشه در حال تابش است، اما به خاطر حجاب و پردهای که تو داری، از دید تو پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: اگر از حجاب دوگانگی خارج شوی، موانع و فاصلهها برطرف میشود و ارتباطات ایجاد میگردد.
هوش مصنوعی: در هر گوشهای از زمین و زمان، در هر چیزی که وجود دارد، میتوانی او را بهطور روشن و پنهان مشاهده کنی.
هوش مصنوعی: نور و روشنیای که از زمانیهای دور وجود دارد، برتر و برجستهتر از آفتاب است و در آن نور، هیچ مانع و حجاب و خللی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو مانعی در برابر خودت هستی، ولی این مانع، نور وجود خودت را نمیپوشاند.
هوش مصنوعی: اگر مدتی از خود دور شوی و آزاد گردی، به منبع خاصی از نور و رحمت دست پیدا خواهی کرد.
هوش مصنوعی: در این زمستان سرد، اگر کسی به دنبال بهرهمندی از فیض و برکت الهی باشد، برای او ممکن است که با نادیده گرفتن مشکلات و محدودیتها، به تسلط و قدرت برسد. داشتن ذهنیت مثبت و گریز از موانع میتواند او را به موفقیت نزدیکتر کند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهند منفی و مثبت را با هم در نظر بگیرند، احساس تو را زیر بار فشار میگذارند و از آن راضی نمیشوند.
هوش مصنوعی: اگر از دام خودخواهی و غرور خارج شوی، از ثبات و پایداری در وجود خود بهرهمند خواهی شد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در تمام لحظات زندگی، چه در زمان صحبت کردن و گوش دادن و چه در زمان خوردن و خوابیدن، باید توجه و آمادگی لازم را داشته باشیم.
هوش مصنوعی: تو از همه چیز و همه کس غایبی، اما در حقیقت وجودت ناظر و حاضر است. چشمانت بینا و جانت هوشیار است.
هوش مصنوعی: دست از حالتی نگیری و به نوعی به یک نقطهٔ مشترک برسی که نشانهٔ یکی شدن خواب و بیداری است. در این حالت، انسان احساس میکند که در حالتهای مختلف، از جمله بیداری و خواب، تفاوتی وجود ندارد و تمامی این حالات به هم پیوستهاند.
هوش مصنوعی: چشمان ظاهری تو فقط بر دیگران نگران است، اما باطن تو به حق، نگران و در جستجوی حقیقت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.